امروزی بود،اسماء بنت امیس اُمد دید خانم با گریه اش واویلا كرده،خانم جان چی شده،كمك كن یه كم نون برا

امروزی بود،اسماء بنت امیس اُمد دید خانم با گریه اش واویلا كرده،خانم جان چی شده،كمك كن یه كم نون برا

امروزی بود،اسماء بنت امیس اُمد دید خانم با گریه اش واویلا كرده،خانم جان چی شده،كمك كن یه كم نون برا

امروزی بود،اسماء بنت امیس اُمد دید خانم با گریه اش واویلا كرده،خانم جان چی شده،كمك كن یه كم نون برا

امروزی بود،اسماء بنت امیس اُمد دید خانم با گریه اش واویلا كرده،خانم جان چی شده،كمك كن یه كم نون برا
امروزی بود،اسماء بنت امیس اُمد دید خانم با گریه اش واویلا كرده،خانم جان چی شده،كمك كن یه كم نون برا
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
امروزی بود،اسماء بنت امیس اُمد دید خانم با گریه اش واویلا كرده،خانم جان چی شده،كمك كن یه كم نون برا

امروزی بود،اسماء بنت امیس اُمد دید خانم با گریه اش واویلا كرده،خانم جان چی شده،كمك كن یه كم نون برا بچه ها درست كنیم،این بچه ها فقط دست پخت منو می خورند،من كه برم دیگه این خونه نه تنور داره ،نه حوصله داره،هیچ كس نه میاد نه می ره،بچه هام گرسنه می مونند،گفت:نون درست كنید،نون درست كردند،نون درست كردن خانم ،جای دست رو نون هست،مادر كه رفت اثر انگشت یه دست،یه دست،.....یه آن بیرون كوچه معلوم شد،می دونی چرا؟چون در كنده شد،نون ها رو پخت ، از همون نون هایی كه به مقداد می داد،خوب می شد،از فردا، پس فردا هر قرص نونی كه می آوردند،بچه ها اول می بوسیدند،جای دست مادره،بوی عطر مادره،ای وای،ای وای،یه فردایی فرمود اسماء بیا كمك كن بچه ها رو بفرست بیرون،خودش مونده و اسماء،اُمد آب كشید اسماء از چاه،شروع كرد خودش رو شستن،كمك كن،خانم جان چه اصراریه،لباس تمیزتر بیار،چه اصراریه،فرمود امشب تاریكه ،تو تاریكی شاید علی خون و نبینه،خون هایی كه خشك شدن زودتر می شورم،آقام اذیت نشه،آقام عذاب نكشه،لباس و كه می خواستند بیرون بیارن،آستین و پاره كردند،آخه دست ورم كرده،ای وای،این قدر بین  راه رفتن و ماندن،نمان،بمان،بمان،بعد اُمد تو خونه بستر و پهن كرد، شروع كرد گریه كردن،خانم دیگه چی شده،حالتون كه بهتره،این و خانم ها گوش كنند،فرمود: من می ترسم فردا منو می خوان تشییع كنند،حجم بدنم معلوم بشه،تازه كی ،خانم،مثل اینكه پوستی رو استخون كشیدند،همین  خانم جان،ما تو حبشه كه بودیم،تو فارس یه تابوت درست می كردند،به این صورت،رفت چند تا چوب تابوت آورد،كند از جارو،چید بغل هم،یه پارچه هم دورش كشید،خانم یه لبخند زد،فرمود:به این دست نزن،علی بیاد نشونش بدم،برام همین و درست كنه،حالا غافل از اینكه، چوبایی كه برا گهواره محسن آماده شده بود،علی داره از اونها تابوت درست می كنه،ای وای،همه وصیت هاشو كرد،فرمود پسر عمو می خوام ،بقیه عمرم و خوب استفاده كنم،بهترین استفاده رو از این چند ساعت باقیمانده بكنم،چیكار كنم،فرمود پسر عمو بشین در و ببند،بشین تا من هستم برا حسین گریه كنیم،آخه بابم گفته،یه روزی میاد بچه مو با لب تشنه سر می برند،بچه هاشو اسیر می كنند،تو هم شنیدی كه،می گن زینب و می برند، نمی دونم بودی یا نبودی بابام گفت:سرش و می زنند روی نیزه،موی حسین،امروز یا فردایی گفت :حسین جان بیا مادر،می خوام موهاتو شونه كنم،چند روزه خاك تو موها رفته،به غیر مادرم عادت ندارند،بدن موهارو شونه كنه،هی گفت:الهی مادرت بمیره،مگه تو مادر نداری خاك رو موهات نشسته،نیاد اون روزایی كه كاكلت به هم بخوره،كسی از راه رسید پنجه در كاكل آهوی من زد،یه پیرهن برات دوختم دادم دست خواهرت،ای حسین......

                                                دانلود روضه


تعداد بازديد : 265
پنجشنبه 17 فروردین 1391 ساعت: 16:13
نویسنده:
نظرات(0)
  • دسته بندی :
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف