وقتی پیاده شدند ابی عبد الله دید فرزندان زینب دارن میان ، دایی حال مادر ما خوب نیست آقا آمد، خواهر

وقتی پیاده شدند ابی عبد الله دید فرزندان زینب دارن میان ، دایی حال مادر ما خوب نیست آقا آمد، خواهر

وقتی پیاده شدند ابی عبد الله دید فرزندان زینب دارن میان ، دایی حال مادر ما خوب نیست آقا آمد، خواهر

وقتی پیاده شدند ابی عبد الله دید فرزندان زینب دارن میان ، دایی حال مادر ما خوب نیست آقا آمد، خواهر

وقتی پیاده شدند ابی عبد الله دید فرزندان زینب دارن میان ، دایی حال مادر ما خوب نیست آقا آمد، خواهر
وقتی پیاده شدند ابی عبد الله دید فرزندان زینب دارن میان ، دایی حال مادر ما خوب نیست آقا آمد، خواهر
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
وقتی پیاده شدند ابی عبد الله دید فرزندان زینب دارن میان ، دایی حال مادر ما خوب نیست آقا آمد، خواهر

وقتی پیاده شدند ابی عبد الله دید فرزندان زینب دارن میان ، دایی حال مادر  ما خوب نیست آقا آمد، خواهر چیه گفت داداش این جا کجاست همه بلا های عالم تو دلم آمد

چه خواهد کرد آتش هجران  بار الها با  آل پیغمبر

 

                                          من از چشم با غبان خواندم جمله گلهایش می شود پر پر

 

الا ای همسنگر زینب فروغ چشم تر زینب

 

                                             تو می دانی اندر این وادی چه می آید بر سر زینب

 

غریبم غریبم نمانده شکیبم              خدا حافظ ای حبیبم

 

وقتی خواست پیاده شود دور محمل را محارم گرفتندشتر را خوابا ند ند عبا س زانو پله کرد زینب پایین اومد، روز یازدهم همه را سوار کرد تنها شد رو به علقمه كرد ......
تعداد بازديد : 137
یکشنبه 06 فروردین 1391 ساعت: 6:01
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف