عشق تو ای یار بود لغلغه ی زبان من

عشق تو ای یار بود لغلغه ی زبان من

عشق تو ای یار بود لغلغه ی زبان من

عشق تو ای یار بود لغلغه ی زبان من

عشق تو ای یار بود لغلغه ی زبان من
عشق تو ای یار بود لغلغه ی زبان من
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
عشق تو ای یار بود لغلغه ی زبان من

عشق تو ای یار بود لغلغه ی زبان من

گناه من خبر دهد  از این غم نهان من

غم من شکسته دل، غم فرج نبود وای

بیا عدالت دلم، پر از زر است جهان من

 

گنه نفس گرفته است از این دم سیاه من

بیا به عطر عاشقی، تو هم بگیر جان من

شب غمم سحر نشد به صبح جمعه ی ظهور

تو صبح عشق هستی و تو شمس بی کران من

و این دل خراب من شده ز هجر یار پیر

بیا سفر نما به جان تو ای دل جوان من

برای عطر نرگست ، شها چه ظرف آورم

به خشکزار من تویی تو سرو قد کمان من

بگو که صبح جمعه ای ، ز جاده ام گذر کنی

من از نفس فتاده ام، تویی همه توان من

سروده جعفر ابوالفتحی


تعداد بازديد : 367
پنجشنبه 19 آبان 1390 ساعت: 10:48
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف