یوسف رحیمی حضرت زینب(س) نسیم و نیزه و آن گیسوی سبکبالت سر تو قافله سالار و من به دنبالت گرفته م

یوسف رحیمی حضرت زینب(س) نسیم و نیزه و آن گیسوی سبکبالت سر تو قافله سالار و من به دنبالت گرفته م

یوسف رحیمی حضرت زینب(س) نسیم و نیزه و آن گیسوی سبکبالت سر تو قافله سالار و من به دنبالت گرفته م

یوسف رحیمی حضرت زینب(س) نسیم و نیزه و آن گیسوی سبکبالت سر تو قافله سالار و من به دنبالت گرفته م

یوسف رحیمی حضرت زینب(س) نسیم و نیزه و آن گیسوی سبکبالت سر تو قافله سالار و من به دنبالت گرفته م
یوسف رحیمی حضرت زینب(س) نسیم و نیزه و آن گیسوی سبکبالت سر تو قافله سالار و من به دنبالت گرفته م
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
یوسف رحیمی حضرت زینب(س) نسیم و نیزه و آن گیسوی سبکبالت سر تو قافله سالار و من به دنبالت گرفته م

حضرت زینب(س)


نسیم و نیزه و آن گیسوی سبکبالت

سر تو قافله سالار و من به دنبالت

گرفته ماه مرا ابر خون و خاکستر؟

دمیده بین تنور آفتاب اقبالت ؟

هنوز خون بهار از نگاه من جاری است

به یاد تک تک مرثیه های گودالت

چه کرد با جگرت ماتم علی اکبر

که شد کنار تنش مثل محتضر حالت

و عمه گفت که بعد از عموی لب تشنه

شکست نخل امیدت ، دلت ، پر و بالت

بهار تیغ به باغ تن تو لاله دواند

خزان نعل ولی حیف کرد پا مالت

چه کرد با لب تو چوب خیزرانش که

شکفته مثل گل لاله زخم تبخالت

برایم از تو چه مانده حسین می دانی ؟

میان قاب دو دستم کبود تمثالت !

در این سفر همة دلخوشی من این است

سر تو قافله سالار و من به دنبالت


تعداد بازديد : 137
شنبه 05 فروردین 1391 ساعت: 22:58
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف