دوباره ماه محرم دوباره ماه غم دوباره دوباره اشکای نم نم روی پارچه مشکیا اسم شاهزاده عالم شده محزو

دوباره ماه محرم دوباره ماه غم دوباره دوباره اشکای نم نم روی پارچه مشکیا اسم شاهزاده عالم شده محزو

دوباره ماه محرم دوباره ماه غم دوباره دوباره اشکای نم نم روی پارچه مشکیا اسم شاهزاده عالم شده محزو

دوباره ماه محرم دوباره ماه غم دوباره دوباره اشکای نم نم روی پارچه مشکیا اسم شاهزاده عالم شده محزو

دوباره ماه محرم دوباره ماه غم دوباره دوباره اشکای نم نم روی پارچه مشکیا اسم شاهزاده عالم شده محزو
دوباره ماه محرم دوباره ماه غم دوباره دوباره اشکای نم نم روی پارچه مشکیا اسم شاهزاده عالم شده محزو
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
دوباره ماه محرم دوباره ماه غم دوباره دوباره اشکای نم نم روی پارچه مشکیا اسم شاهزاده عالم شده محزو

دوباره ماه محرم دوباره ماه غم

دوباره دوباره اشکای نم نم

روی پارچه مشکیا اسم شاهزاده عالم

شده محزون دل پرخون همه مجنون همه ویرون

همه حیرون بوی اسپند می پیچه باز توی هر کوی و خیابون

بوی عشق آشنا بوی اشکای خدا رو بوی اون دیوونه ها رو

عاشقا رو بوی مستا بوی دیوونگی پرچم به دستا

بچه هایی که رو رنگا رنگ مشکی حسینو

بیشتر از تموم رنگا می پرستند

اونا که سینی به دستند توی این کوچه و اون کوچه می گردند

تا بتونن از من و تو هدیه ای برای شیش ماهه بگیرند

توی یک کوچه بن بست با چادر مشکی پاره

یه حسینیه می بندن که روی سر درش نوشته

متوسلین به شاهزاده شیر خوار

خادمای لب بی آب علمدار

ثارالله ثارالله

باور نمیشه این شهر شهریه که تا همین روز گذشته

پیرهن سفید می پوشید رنگ برفا به خودش دید

این چه شوریه که افتاده توی این شهر

روی برفای سفید و آدما مشکی کشیدند

رقص پرچم طبل ماتم قطره اشکای نم نم

چایی غم بوی روضه محرم پیرمردی که می خونه

ای حسین برس به دادم بوی دسته عزا

بوی طبل بچه ها بوی اشکای پیرمرد ها و جوونا

و همه میشن گدا و دست به دست هم میدن

تا مجلس روضه ارباب جون تازه ای بگیره

این حسین است خدایا این همان کشته تنها

این همان زاده زهرا این همان قامت رعنا

این همان یوسف زیبا ای همای ملکوتی

این همان روی مسیحا این همان جلوه زیبای تولا

این همان اوج تولا این همان مونس بزم حق تعلی

که چنین جلوه فکنده است به دنیا

و دلم باز حسینیه شده

هر تپش سینه زنی و ضربان ذکر حسین

و دلم عاشق در بست و منم نوکر پا بست

شده هست من از هست حسین هست

و بگویم ایهاالناس و حسین بر همه تار و پود

قلب من نشست و شکست هر چه جز نام حسین است

افتخار من همین است و این پیکره قلب مرا اوست

که بگرفته به دست و در دلم حسین تخت نشین است


تعداد بازديد : 1781
شنبه 05 فروردین 1391 ساعت: 16:44
نویسنده:
نظرات(1)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
این نظر توسط مجتبی ابن عبدالله در تاریخ 1391/08/14 و 19:17 دقیقه ارسال شده است

مجتبی ابن عبدالله

سبکشو چکار کنم قربونت برم شکلک


کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف