تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
![]()
|
همچون تو ای برادر
کس کشته ای ندیده
لب تشنه جان سپرده
در خاک و خون تپیده
این صحنه ای که دیدم
در قتلگاه آن روز
گردون نشان نداده
چشم فلک ندیده
زینب مدد زینب مدد
آن دم که آفتاب عمرت غروب می کرد
دیدم که جان من نیز
از غم به لب رسیده
دیدی برادر من
تا رفتی از بر من
از چشم خواهرت رفت
نور دو دیده من
زینب مدد زینب مدد
موی سیاه خود را
از غم سپید کردم
از شب اثر نمانده
چون می زند سپیده
آن دم که کشتگان را
دیدم به خویش گفتم
گویی که یک چمن گل
بر خاک آرمیده
آن شب که ماه گردون
بر قتلگاه تابید
دیدم که همچو مهتاب
رنگ از رخش پریده
زینب مدد زینب مدد
تعداد بازديد : 1813
شنبه 05 فروردین 1391 ساعت: 12:19
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(3)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب