گفتم گفتا گفتم ز درس بندگی حرفی به من تعلیم کن گفتا ز عالم بگذر و خود را به ما تسلیم کن گ

گفتم گفتا گفتم ز درس بندگی حرفی به من تعلیم کن گفتا ز عالم بگذر و خود را به ما تسلیم کن گ

گفتم گفتا گفتم ز درس بندگی حرفی به من تعلیم کن گفتا ز عالم بگذر و خود را به ما تسلیم کن گ

گفتم گفتا گفتم ز درس بندگی حرفی به من تعلیم کن گفتا ز عالم بگذر و خود را به ما تسلیم کن گ

گفتم گفتا گفتم ز درس بندگی حرفی به من تعلیم کن گفتا ز عالم بگذر و خود را به ما تسلیم کن گ
گفتم گفتا گفتم ز درس بندگی حرفی به من تعلیم کن گفتا ز عالم بگذر و خود را به ما تسلیم کن گ
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
گفتم گفتا گفتم ز درس بندگی حرفی به من تعلیم کن گفتا ز عالم بگذر و خود را به ما تسلیم کن گ

گفتم ز درس بندگی حرفی به من تعلیم کن         گفتا ز عالم بگذر و خود را به ما تسلیم کن

گفتم ز تن گفتا بنه گفتم که جان گفتا بده           گفتم که با دل چون کنم گفتا به ما تقدیم کن

گفتم به سر دارم هوا ، تا در هوایت جان دهم      گفتا هوای نفس را بر خویشتن تحریم کن 

گفتم ز جنگ نفس دون دل را کنم آزاد چون        گفتا نفس گرمی کشی با ذکر ما تنظیم کن

گفتم بترسم از چه کس از پادشه یا از عسس    گفتا از آن کو جز خدا یاری ندارد بیم کن

گفتم به شکر دانشم باشد چه ذکری خوبتر        گفت آنچه را  فهمیده ای بر دیگران تفهیم کن

گفتم همه توحید را با من به یک مصرع بگو         گفتا که درس خویش را اول به خود تعلیم کن

گفتم که میثم را به دل تصمیم صبر است و رضا گفتا زهی تا پای جان کوشش در این تصمیم کن

                                                                                 (سازگار)


تعداد بازديد : 225
سه شنبه 01 فروردین 1391 ساعت: 5:14
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف