وصل است وصف حضرت مولا به نقطه چین اوصاف او نمی رسد الا به نقطه چین آخه آیینه جمال خدای یگانه اوست

وصل است وصف حضرت مولا به نقطه چین اوصاف او نمی رسد الا به نقطه چین آخه آیینه جمال خدای یگانه اوست

وصل است وصف حضرت مولا به نقطه چین اوصاف او نمی رسد الا به نقطه چین آخه آیینه جمال خدای یگانه اوست

وصل است وصف حضرت مولا به نقطه چین اوصاف او نمی رسد الا به نقطه چین آخه آیینه جمال خدای یگانه اوست

وصل است وصف حضرت مولا به نقطه چین اوصاف او نمی رسد الا به نقطه چین آخه آیینه جمال خدای یگانه اوست
وصل است وصف حضرت مولا به نقطه چین اوصاف او نمی رسد الا به نقطه چین آخه آیینه جمال خدای یگانه اوست
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
وصل است وصف حضرت مولا به نقطه چین اوصاف او نمی رسد الا به نقطه چین آخه آیینه جمال خدای یگانه اوست

وصل است وصف حضرت مولا به نقطه چین

اوصاف او نمی رسد الا به نقطه چین

آخه آیینه جمال خدای یگانه اوست

ایمان و عشق و علم و عمل را نشانه اوست

نازم که همچون دلشدگان بسته جبرئیل

بر رشته های زلف سیاه علی دخیل

باید همیشه هم نفس مرتضی شدن

با درد بندگان خدا آشنا شدن

آخه ایمان و علم و غیرت مولا زبان زد است

تنها علی وصی بلا فصل احمد است

جز او که نان و خشک نمک باشدش غذا

جز او که وصله می زند از عدل بر ردا

جز او که بود همدم و هم بازی یتیم

جز او که بود در بر مسکین چنین کریم

قاصر بود زبان ز بیان کمال او

عاجز بود قلم که نگارد خصال او

حاتم کجا و جود کریمانه ی علی

او خود گدا بود به در خانه ی علی

تندیس عشق روی دل آرای حیدر است

هر شیعه چشمه ی نور ساقی کوثر است

یوسف اگر تجلی کند در برابرش

شرمنده می شود ز جمال منورش

در کنار مرقد او کرده اعتکاف

پروانه وار گرد ضریحش کند طواف

مولا کلید جنت و دوزخ به دست توست

هر چه که در مقام تو گویم شکست توست

دریا ی بخشش و کرمت را کرانه نیست

جز نام تو به مرغ دلم آشیانه نیست

دم می زنم ز عشق و ولای تو یا علی

دارم به سر همیشه هوای تو یا علی

افتاده است رشته ی عشقت به گردنم

زین رو بود که دم ز ولای تو می زنم

مولا حقیقت تو کجا درک ما کجا

قدر تو را کسی نشناسد به جز خدا

آتش ز لطف تو شد سرد بر خلیل

موسی علی بگفت و قدم زد به رود نیل

آدم زدش دست توسل به دامنت

عالم گرفته نور ز رخسار روشنت

ای خان زاد حضرت حق ای خدای عشق

ای خسروی قلمروی بی انتهای عشق

ای ریشه ی درخت ولایت امیر دل

ای پیش نور روی تو خورشید و مه خجل

ای جلوه ی تکامل دین در غدیر خم

در دست خاتمی چو نگین در غدیر خم

ای آفتاب معرفت ای رهبرم علی

ای سایه ی محبت تو بر سرم علی

تا روز حشر بیرق عشقت رفیع باد

قنبر غلام تو که ما را شفیع باد

شرط قبولی همه اعمال حب توست

مبنای کار در همه احوال حب توست

پاینده باد غشق تو در عمف سینه ام

نسبت به دشمن تو فزون باد کینه ام

هر کس که طعم باده ی عشقت چشیده است

دل بر تو بسته از همگان دل بریده است

گل خنده ی تو را به دو دنیا نمی دهم

خاک درت به بام ثریا نمی دهم

تا باشدم نفس  ز تو دم می زنم علی

در مدح عاشق تو قلم می زنم علی

با دست پر محبت خود ساغرم بده

پیمانه های بی عدد از کوثرم بده

گل خنده ی تو را به دو دنیا نمی دهم

علی علی علی علی ...
تعداد بازديد : 177
پنجشنبه 25 اسفند 1390 ساعت: 11:42
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف