روضه خوانی به مناسبت شهادت حضرت زهرا(س)-میرداماد وقتی عروس و داماد اُمدند تو خونه،پیغمبر دستور داد

روضه خوانی به مناسبت شهادت حضرت زهرا(س)-میرداماد وقتی عروس و داماد اُمدند تو خونه،پیغمبر دستور داد

روضه خوانی به مناسبت شهادت حضرت زهرا(س)-میرداماد وقتی عروس و داماد اُمدند تو خونه،پیغمبر دستور داد

روضه خوانی به مناسبت شهادت حضرت زهرا(س)-میرداماد وقتی عروس و داماد اُمدند تو خونه،پیغمبر دستور داد

روضه خوانی به مناسبت شهادت حضرت زهرا(س)-میرداماد وقتی عروس و داماد اُمدند تو خونه،پیغمبر دستور داد
روضه خوانی به مناسبت شهادت حضرت زهرا(س)-میرداماد وقتی عروس و داماد اُمدند تو خونه،پیغمبر دستور داد
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
روضه خوانی به مناسبت شهادت حضرت زهرا(س)-میرداماد وقتی عروس و داماد اُمدند تو خونه،پیغمبر دستور داد

وقتی عروس و داماد اُمدند تو خونه،پیغمبر دستور داد همه خونه رو ترك كنند،همه برند،ببین روضه شام غریبانو از كجا شروع كردم،همه خونه رو ترك كردند،پیغمبر نگاه كرد،دید اسماء ایستاده سرشو پایین انداخته، صدا زد اسماء مگه نگفتم همه برند،تو چرا موندی،اسماء رو همتون می شناسید،خادمه بی بیِ،اونم سالهای سال تو خونه كنار بی بی بوده،از زمان مادرش،هنوز به دنیا نیومده بوده تو خونه پیغمبر بوده،اسماء سرشو انداخت پایین،شب عروسیه بی بی دو عالمه،پیغمبر امر كرده همه برن بیرون می خواد با عروس و داماد خصوصی حرف بزنه،گفت:چرا تو نرفتی همه رفتند،گفت:یا رسول الله ببخشید منو، اما من از طرف خانم خدیجه ماموریت دارم،آقا،تا اسم خدیجه رو برد،می گن پیغمبر همچی كه گفت: از طرف خدیجه ماموریت دارم،شروع كرد مثل ابر بهار گریه كردن،آخه هر بار كه اسم خدیجه رو می بردند،پیغمبر گریه می كرد،صدا زد اسماء چه ماموریتی،آقا جان شبی كه بی بی از دنیا می رفت،خانم خدیجه سلام الله علیها به من یه ماموریتی رو واگذار كرد،گفت:اسماءمن دارم می میرم،اسماء دخترم كوچیكه،اسماء یه روزی و یه شبی فاطمه ام عروس میشه،دختر شب عروسیش به مادر نیاز داره،خانومها حرف منو زود میگرن،اسماء زهرام مادر نداره،نكنه شب عروسیم ،زهرامو تنها بذاری،من باید كنار بی بی بمونم،زود رد شم،پیغمبر دعا كرد اسماء رو،چی می خوام بگم ،شب شام غریبان حرف عروسی می زنم،نه،اون شب یه بار اسماء مادری كرد،یه بار موند،امشبم علی همه رو فرستاد برند،اما گفت اسماء ،تو بمون علی تنها مونده،،اسماء می خوام بدن زهرارو غسل بدم،9سال از اون شب گذشته،اسماء تو محرم این خونه ای،اسماء بمون كمكم كن،امشب شب اسماء ست،امشب شب این شعره،نمی دونم مال كیه ،نمی دونم چند بار تا حالا خوندی،همه حفظند،اما همه روضه خون بشند

اسماءبریز آب روان ........

چه كار كنم اگه روضه غسل بخوام بخونم،خیلی كار سخت می شه،زود می رم جلو،به یه شكلی بدنو امشب مولا غسل داد،طبق وصیت بی بی،قربون تو خانم برم چه قدر مراقب علی هستی،تا زنده بودی رو از علی می گرفتی،خدا به سر هیچ مردی نیاره،بره،خونه زنش رو بگیره ازش،نمی دونی این با دل علی چه كرده،تا زنده بود مراقب بود،غیرت علی به جوش نیاد،وقتی هم از دنیا رفت امشب گفت منو از زیر پیروهن غسل بده علی،نمی خوام پیروهنم و در بیاری از تنم،خودش می دونه چه بلایی سر این بدن آوردند،می دونه این بدن سینه اش مجروحه،بگم یا داد می زنی،می دونه اگه علی نگاه كنه،جای میخه درو ببینه، میمیره،وای ... مراعات علی رو كرد، علی داره از زیر پیروهن غسل می ده،اما یه جایی دیگه نتونست خودشو نگه داره،آی آی، یه حرف زدم یه جمله گفتم،جمله ی دومم و می گم،این یادت باشه یادگاری،از امشب دیگه نگذاشتن برا زهرا كسی بلند بلند گریه كنه،جمله دوم،می دونی، اولین كسی كه امشب برا فاطمه بلند گریه كرد،خود علی بود،لذا امام صادق علیه السلام فرمود: خدا رخمت كنه،اون شیعه ای كه،برا مادر ما بلند گریه كنه،می دونی چرا،آخه علی داره بدنو غسل می ده،یه مرتبه دیدند،سر به دیوار گذاشت،داره داد می زنه،اسماء دوید اُمد جلو،مولا خودت گفتی آروم گریه كنند،صدا زد اسماء چیزی نگو،الان دستم رسید به بازوی فاطمه،آخ الهی بشكنه دستت قنفذ، ..

                                                    دانلوت صوت    


تعداد بازديد : 635
پنجشنبه 25 اسفند 1390 ساعت: 10:18
نویسنده:
نظرات(0)
  • دسته بندی :
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف