متن روضه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها-مرحوم فلسفی زهرای مرضیه سلام الله علیها، نزدیک مرگش شد،

متن روضه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها-مرحوم فلسفی زهرای مرضیه سلام الله علیها، نزدیک مرگش شد،

متن روضه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها-مرحوم فلسفی زهرای مرضیه سلام الله علیها، نزدیک مرگش شد،

متن روضه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها-مرحوم فلسفی زهرای مرضیه سلام الله علیها، نزدیک مرگش شد،

متن روضه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها-مرحوم فلسفی زهرای مرضیه سلام الله علیها، نزدیک مرگش شد،
متن روضه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها-مرحوم فلسفی زهرای مرضیه سلام الله علیها، نزدیک مرگش شد،
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
متن روضه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها-مرحوم فلسفی زهرای مرضیه سلام الله علیها، نزدیک مرگش شد،

 زهرای مرضیه سلام الله علیها، نزدیک مرگش شد، امیرالمومنین علیه السلام حسنین، را از خانه بیرون آورد و زینب هم در منزل با اسماء و فضه و ام ایمن است، فرمود: اسماء من قدری می خوابم ،صبر کن، بعد صدا کن مرا، اگه جواب دادم و گر نه رفته ام، بی بی پارچه را روی صورت کشید، صبر کرد ،گفت: دختر پیغمبر ،جواب نیامد، زهرا جان ،جواب نیامد، پارچه را زد عقب، دید از دنیا رفته، اسماء صورت روی سینه زهرا سلام الله علیها گذاشت، گفت: به حضور پیغمبر رسیدی، سلام مرا بر سان، متوجه شد اگه بچه ها بیان سخت می شه، پارچه را روی فاطمه کشید، آمد روی حیاط ،بچه ها آمدن، اسماء گفت: بیایید غذا بخورید، گفتند ما کی بی مادر غذا خوردیم، می دانیم مادرمان از دنیا رفته، امام  مجتبی بالای سر مادر نشسته، می گه من حسنم، با من حرف بزن، گفت: دیدم حسین طرف پای مادر خم شد، صورت به کف پای مادر گذا شته ،می گه من حسینم با من حرف بزن.
تعداد بازديد : 1483
پنجشنبه 25 اسفند 1390 ساعت: 10:15
نویسنده:
نظرات(0)
  • دسته بندی :
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف