تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
دفاع مقدس – شهدا
گرمای سوسنگرد اگر بالای چل بود
آب و هوای شهر تهران معتدل بود
خورشید هم همدرد با بیكاری او
در آسمان بی غبار كوچه ول بود
چیزی كه دنبالش نبوده سهمش از نفت
ارزانی كمپانی توتال و شل بود
هم سنگر خوبش كه روزی یار او بود
در پشت میز اكنون ضمیر منفصل بود
می خواست تا درخواستی... رویش نمی شد
می خواست حرفی، نامه ای ... اما دو دل بود
-حاجی مرا یادت می آید؟ كربلای...
همرزم از پیشینه اش گویی خجل بود
حاجی، نه! دكتر روی برگرداند و حل شد
در قهوه اش كه مثل بهمنشیر گل بود
آیینه دار زخم های نسل او شد
اشكی كه كنج چشم هایش مشتعل بود
.. سیم بسیجی وصل بود اما ندانست
حاجی خودش شخصاً به بالا متصل بود
تعداد بازديد : 177
پنجشنبه 25 اسفند 1390 ساعت: 8:37
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب