حضرت قاسم ابن الحسن ع

حضرت قاسم ابن الحسن ع

حضرت قاسم ابن الحسن ع

حضرت قاسم ابن الحسن ع

حضرت قاسم ابن الحسن ع
حضرت قاسم ابن الحسن ع
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
حضرت قاسم ابن الحسن ع

قاسم بن الحسن(ع) 

 

چشمی که بسته‌ای به رخم وا نمی‌شود؟

یعنی عمو برای تو بابا نمی‌شود؟

ای مهربان خیمه، حرم را نگاه کن

عمه حریف گریه‌ی زن‌ها نمی‌شود

تا جان نداده مادرت، از جا بلند شو

زخم جگر به گریه مداوا نمی‌شود

باید مرا به سمت حرم با خودت بری

من خواستم که پا شوم اما نمی‌شود

باور نمی‌کنم چه به روزت رسیده است

این قدر تکه سنگ که یک جا نمی‌شود

تقصیر استخوان سر راه مانده است

راه نفس گمان نکنم، وا نمی‌شود

این نعل‌های تازه چه کردند با تنت

عضوی که از تو گم شده پیدا نمی‌شود

بی تو عمو اسیر تماشا شده ببین

قدت شبیه قامت سقا شده ببین

مثل دلم تمام تنت زیر و رو شده

دشتی از آه شعله زنت زیر و رو شده

پیراهنی که بر بدنت بود کنده‌اند

پیراهنی که شد کفنت زیر و رو شده

از بس که اسب بر بدنت تاخت با سوار

حتی مسیر آمدنت زیر و رو شده

با من بگو به دست که افتاده کاکلت

این طور موی پر شکنت زیر و رو شده

از بس که سنگ بر سر و پای تو ریخته

از بس که نیزه روی تنت زیر و رو شده

انگار جای فاصله‌ها پر نمی‌شود

از بس تمامی بدنت زیر و رو شده


تعداد بازديد : 285
پنجشنبه 18 اسفند 1390 ساعت: 10:34
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف