باز امشب بهر دوری و هجرِ چهار قبر غریب گریانم زائر غربتش اگر نشدم از غم و غصه نوحه می‌خوانم نیست حت�

باز امشب بهر دوری و هجرِ چهار قبر غریب گریانم زائر غربتش اگر نشدم از غم و غصه نوحه می‌خوانم نیست حت�

باز امشب بهر دوری و هجرِ چهار قبر غریب گریانم زائر غربتش اگر نشدم از غم و غصه نوحه می‌خوانم نیست حت�

باز امشب بهر دوری و هجرِ چهار قبر غریب گریانم زائر غربتش اگر نشدم از غم و غصه نوحه می‌خوانم نیست حت�

باز امشب بهر دوری و هجرِ چهار قبر غریب گریانم زائر غربتش اگر نشدم از غم و غصه نوحه می‌خوانم نیست حت�
باز امشب بهر دوری و هجرِ چهار قبر غریب گریانم زائر غربتش اگر نشدم از غم و غصه نوحه می‌خوانم نیست حت�
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
باز امشب بهر دوری و هجرِ چهار قبر غریب گریانم زائر غربتش اگر نشدم از غم و غصه نوحه می‌خوانم نیست حت�

باز امشب بهر دوری و هجرِ
چهار قبر غریب گریانم
زائر غربتش اگر نشدم
از غم و غصه نوحه می‌خوانم

نیست حتی کسی که بغض کند
عاشقی هم سر مزارت نیست
نه که یک سایبان نه یک زائر
روضه‌خوان هم که در کنارت نیست...
*
بین سجده گرم راز و نیاز
غرق در ذات کبریا بودی
مات و مبهوت جلوه‌اش شدی و
گرم فریاد ربّنا بودی

در سکوت همان شب تاریک
خانه‌ات سوخت بین شعله و دود
کودکانت به اضطراب و هراس
آتش افتاد به هرچه که بود

شعله‌ها چون به خانه‌ی تو فتاد
یادت افتاد روز واقعه را
مادرت پشت در زمین افتاد
فضه فهمید درد فاطمه را

کودکانش چقدر می‌ترسند
خانه‌ای که اسیر شعله شود
دخترانش چقدر می‌ترسند
«خیمه‌ای» که اسیر شعله شود…

کاش می‌شد عبا به دوش کنی
پیرمردی و پابرهنه چرا؟
کاش مرکب کمی صبور شود
هی زمین می‌خوری بدون عصا

روی دستت نشسته ردّ طناب
غم هر روز و هر شب تو مدام
یادت افتاد کاروان غم و
غصه‌ی کربلا و کوفه و شام…

…دست‌های کبود ای فریاد
دختر بی‌پناه ای فریاد
موی آتش‌گرفته ای فریاد
زینب و یک سپاه ای فریاد...



حسین کریمی


تعداد بازديد : 211
جمعه 08 مرداد 1395 ساعت: 11:40
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف