نام تو را انگار با چشم تر آورده این روضه خوان که باز حرف مادر آورده قبر تو را گم کرد ؛ خیلی سخت پیدا ک�

نام تو را انگار با چشم تر آورده این روضه خوان که باز حرف مادر آورده قبر تو را گم کرد ؛ خیلی سخت پیدا ک�

نام تو را انگار با چشم تر آورده این روضه خوان که باز حرف مادر آورده قبر تو را گم کرد ؛ خیلی سخت پیدا ک�

نام تو را انگار با چشم تر آورده این روضه خوان که باز حرف مادر آورده قبر تو را گم کرد ؛ خیلی سخت پیدا ک�

نام تو را انگار با چشم تر آورده این روضه خوان که باز حرف مادر آورده قبر تو را گم کرد ؛ خیلی سخت پیدا ک�
نام تو را انگار با چشم تر آورده این روضه خوان که باز حرف مادر آورده قبر تو را گم کرد ؛ خیلی سخت پیدا ک�
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
نام تو را انگار با چشم تر آورده این روضه خوان که باز حرف مادر آورده قبر تو را گم کرد ؛ خیلی سخت پیدا ک�

نام تو را انگار با چشم تر آورده
این روضه خوان که باز حرف مادر آورده


قبر تو را گم کرد ؛ خیلی سخت پیدا کرد
وقتی که خاک از خاک قدری سر در آورده

شرمنده ی چشم کبوتر چاهی ات میشد
این دست خالی آمد اما او پر آورده

بغضی که در اشک کبوتر چاهی ات مانده
یک عمر انگاری دمارش را در آورده

درد دلت را باز هم آشوب می فهمد
تنهایی ات را خاک قبرت خوب می فهمد

دور و بر تو ریخته آوار تنهایی
همسایه ی دیوار به دیوار تنهایی

مثل تو با همسایه هایت نیست در عالم
این چهار تا قبر است تا معیار تنهایی

امروز چندین بار میثم را خبر کردی
وقتی که داری در کنارت دار تنهایی

دائم برای غصه هایت اشک می ریزد
خاکستر در ؛ کوچه یا مسمار تنهایی

بعد از گذشت سالها روی جگر داری
زخمی که از آن کوچه و مسمار و در داری

علی رضوانی


تعداد بازديد : 95
سه شنبه 22 تیر 1395 ساعت: 9:19
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف