تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
پرده ی عفو تو شده ساتر
بس که پوشانده ای عیوبِ من
پس بیا و دوباره تو بگذر
از من ای غافر الذنوبِ من
معصیت سنگ کرد دلِ من را
کاش قدری رقیق بودم من
یا رفیق من لا رفیق له
گفتم و نارفیق بودم من
بودی و من گناه میکردم
پیشِ تو بی آبرو شده ام
نانِ تو خوردم عبد شیطانم
چقدر بی چشم و رو شده ام
گیرم آخر مرا تو بخشیدی
از خجالت بگو چکار کنم؟
وای لا یمکن الفرار از تو
از خجالت کجا فرار کنم؟
توشه ی قبری هم ندارم من
کوله بار گناه شد سهمم
ای که گفتی فمن یمت یرنی
من به این گفته ی تو دلگرمم
مصطفی رفیعی
تعداد بازديد : 87
پنجشنبه 20 خرداد 1395 ساعت: 9:34
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب