امام موسی الکاظم(ع)-شهادت قاضی حاجات همه موسی بن جعفر شور عبادات همه موسی بن جعفر عشق تو در ذات همه

امام موسی الکاظم(ع)-شهادت قاضی حاجات همه موسی بن جعفر شور عبادات همه موسی بن جعفر عشق تو در ذات همه

امام موسی الکاظم(ع)-شهادت قاضی حاجات همه موسی بن جعفر شور عبادات همه موسی بن جعفر عشق تو در ذات همه

امام موسی الکاظم(ع)-شهادت قاضی حاجات همه موسی بن جعفر شور عبادات همه موسی بن جعفر عشق تو در ذات همه

امام موسی الکاظم(ع)-شهادت قاضی حاجات همه موسی بن جعفر شور عبادات همه موسی بن جعفر عشق تو در ذات همه
امام موسی الکاظم(ع)-شهادت قاضی حاجات همه موسی بن جعفر شور عبادات همه موسی بن جعفر عشق تو در ذات همه
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
امام موسی الکاظم(ع)-شهادت قاضی حاجات همه موسی بن جعفر شور عبادات همه موسی بن جعفر عشق تو در ذات همه

امام موسی الکاظم(ع)-شهادت

 

قاضی حاجات همه موسی بن جعفر

شور عبادات همه موسی بن جعفر

عشق تو در ذات همه موسی بن جعفر

مهرت مباهات همه موسی بن جعفر

با مهر تو ایمانمان را پروراندیم

بر ما نظر کردی و از عشق تو خواندیم

ای خانه ات آباد یا باب الحوائج

کارم به تو افتاد یا باب الحوائج

از دست دل فریاد یا باب الحوائج

داد آبرو بر باد یا باب الحوائج

اهل گناهیم و نکردیم اعترافی

بیدار کن ما را شبیه بُشر حافی

تو عاشق خلوت نشینی با خدایی

تو روح بخش رویش سبز دعایی

در سجده هایت مست ذکر ربنایی

وقت عبادت از همه عالم جدایی

هفت آسمان مشتاق ذکر یا مجیرت

در کنج زندان هستی و عالم اسیرت

تو در سیاهی های عالم نور هستی

در کنج زندان نه میان طور هستی

دُرّ  امام صادقی مستور هستی

یک عمر هست از خانواده دور هستی

آقا همه دلتنگ دیدار تو هستند

یک عمر با گریه به پای تو نشستند

آقا خیال آمدن دارد؟ ندارد

آیا توانی در بدن دارد؟ ندارد

حتی رمق در پا شدن دارد؟ ندارد

جان لبی بر هم زدن دارد؟ ندارد

هر چند غرق جلوه های دوست مانده

از او فقط یک استخوان و پوست مانده

آقا بگو با ما از آن زندان آخر

شد دیده ها دریا از آن زندان آخر

خون شد دل زهرا از آن زندان آخر

خون می چکد از پا از آن زندان آخر

با تو چه کرده دشمن پست یهودی

خورده به روی صورتت دست یهودی

در کنج زندان ظلم ها تکرار می شد

با تازیانه روزه ای افطار می شد

آزارها دادند هر مقدار می شد

در نیمه ی شب با لگد بیدار می شد

دشمن ندارد بهر کار خود دلیلی

یا تازیانه می زند یا ضرب سیلی

آهسته آهسته خودش را جا به جا کرد

اول برای شیعیان خود دعا کرد

معصومه را با گریه های خود صدا کرد

افتاد بر روی زمین یاد رضا کرد

ای میوه ی قلبم ببین بابا چه حالی است

اینجا فقط جای تو با معصومه خالی است

روح تو را تا درگه محبوب بردند

هم زهر خوردی هم تو را مضروب بردند

جسم تو را بر تکه ای از چوب بردند

بد بود اما عاقبت شد خوب بردند

هر چند بر روی زمین مانده تن تو

غارت نکرده هیچ کس پیراهن تو

آقا خدایی بی کفن ماندی ؟ نماندی

در بین گرما پاره تن ماندی ؟ نماندی

آیا بدون پیرهن ماندی؟نماندی

در زیر دست و پا شدن ماندی ؟ نماندی

گرچه عزادار شهید کاظمینم

امشب پریشان پریشان حسینم

آیا کسی با مرکب از روی تو رفته؟

چنگ کسی آیا به گیسوی تو رفته؟

یا نیزه ای مابین پهلوی تو رفته؟

آیا سه شعبه روی بازوی تو رفته؟

قربان آن قامت که بر روی زمین خورد

قربان آنکس که عمود آهنین خورد

***

 

مجتبی شکریان


تعداد بازديد : 201
دوشنبه 13 اردیبهشت 1395 ساعت: 17:29
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف