از روزگار قسمت اگر این خرابی است شُکرِ خدا که تربتِ ما بوترابی است از بس علی علی زِ لبم چکه می کند یک�

از روزگار قسمت اگر این خرابی است شُکرِ خدا که تربتِ ما بوترابی است از بس علی علی زِ لبم چکه می کند یک�

از روزگار قسمت اگر این خرابی است شُکرِ خدا که تربتِ ما بوترابی است از بس علی علی زِ لبم چکه می کند یک�

از روزگار قسمت اگر این خرابی است شُکرِ خدا که تربتِ ما بوترابی است از بس علی علی زِ لبم چکه می کند یک�

از روزگار قسمت اگر این خرابی است شُکرِ خدا که تربتِ ما بوترابی است از بس علی علی زِ لبم چکه می کند یک�
از روزگار قسمت اگر این خرابی است شُکرِ خدا که تربتِ ما بوترابی است از بس علی علی زِ لبم چکه می کند یک�
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
از روزگار قسمت اگر این خرابی است شُکرِ خدا که تربتِ ما بوترابی است از بس علی علی زِ لبم چکه می کند یک�

از روزگار قسمت اگر این خرابی است
شُکرِ خدا که تربتِ ما بوترابی است
از بس علی علی زِ لبم چکه می کند
یکسر تمام پیرهنِ من شرابی است
خورشید نیست نام علی نقش سینه است
روزم که هیچ هر شبِ من آفتابی است
یک ذره از محبتِ مولا قیامت است
آری حسابِ عاشقِ او بی حسابی است
جُز رو به مرتضی دلِ ما رو نمی زند
تا مرتضی ست مَرد که زانو نمی زند

بر قُدسیان به جلوه ی قِدیس می شود
قدوسیان به سجده که تقدیس می شود
معراج رفت و دید پیمبر که قبله کیست
تنها جمالِ اوست که تندیس می شود
با هر پیمبری به جمالی ظهور کرد
نوح و شعیب و موسی و جِرجیس می شود
میدان نیامده همه ی عَمروعاص ها
در می روند و دامنشان خیس می شود
شوریده ایم و شیعه ی آن شیر پروریم
ما کعبه ایم پایِ علی سینه می دریم

نقشِ تو را زدند در آن خانه بیشتر
تا کعبه شد شبیه به بُت خانه بیشتر
بارِ خماریِ نفسِ ما از این به بعد
اُفتاده است گردن پیمانه بیشتر
حق می دهی که کافر زنجیری ات شویم
جمع است گِردِ زلفِ تو دیوانه بیشتر
زهرا اگر نگاه کند بر دو دستِ ما
پُر می شود زِ هدیه ی شاهانه بیشتر
خُم را شکسته ایم به سر،غرقِ باده ایم
تا هست عُمر رو به علی ایستاده‌ایم

با تو شروع می کنم امشب طواف را
افطار میکنم به مِی ات اعتکاف را
از بس شکافِ کعبه مرا مستِ خویش کرد
هفتاد بار چرخ دهم آن مطاف را
دارد خدا جلوسِ تو را نقش می زند
بگذار رویِ دامنِ سبزت غلاف را
پایین بیا زِ پیشِ خدا تا که بنگری
جبریل گُم نموده سرِ این کلاف را
ایوانِ توست تا به ابد آرزوی چشم
جانم بخواه نعره زنم ای به روی چشم

تکیه بزن به هیبت پروردگاری ات
هو می کشم زِ طَنطنه یِ ذوالفقاری ات
تو ایستاده و ملک الموت می شود
در گیر و دار معرکه ، بازِ شکاری ات
حتیٰ خدا سروده برایت قصیده ای
مدحی برای لحظه ی دُل دُل سواری ات
عباس هم به پشت سرت مشق می کند
تقلیدِ ضربه های زمین کوبِ کاری ات
زینب چه داشت؟جز نفس مرتضا علی
زینب که بود؟سایه ی شیر خدا علی

ما را برای خانه ی خود پا دری ببین
تکه مذاب کوره ی آن زرگری ببین
ما را که در غبار مدینه نشسته ایم
مانند یازده پسرت مادری ببین
دارند صحن فاطمه را کار می کنند
جایی برای رفتگری نوکری ببین
وقت رکوع گِرد شما بال میزنیم
ما را برای بردن انگشتری ببین
شکرش که زیرِ دِینِ علی پیر می شویم
عمریست با حسینِ علی پیر می شویم
حسن لطفی


تعداد بازديد : 353
سه شنبه 31 فروردین 1395 ساعت: 11:18
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف