گفتند علی یک تنه با دست نگه داشت در را نه که با دست که با شست نگه داشت در را نه فقط لشکری از مرحبیان ر�

گفتند علی یک تنه با دست نگه داشت در را نه که با دست که با شست نگه داشت در را نه فقط لشکری از مرحبیان ر�

گفتند علی یک تنه با دست نگه داشت در را نه که با دست که با شست نگه داشت در را نه فقط لشکری از مرحبیان ر�

گفتند علی یک تنه با دست نگه داشت در را نه که با دست که با شست نگه داشت در را نه فقط لشکری از مرحبیان ر�

گفتند علی یک تنه با دست نگه داشت در را نه که با دست که با شست نگه داشت در را نه فقط لشکری از مرحبیان ر�
گفتند علی یک تنه با دست نگه داشت در را نه که با دست که با شست نگه داشت در را نه فقط لشکری از مرحبیان ر�
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
گفتند علی یک تنه با دست نگه داشت در را نه که با دست که با شست نگه داشت در را نه فقط لشکری از مرحبیان ر�

گفتند علی یک تنه با دست نگه داشت
در را نه که با دست که با شست نگه داشت

در را نه فقط لشکری از مرحبیان را
در پشت در قلعه به پیوست نگه داشت
نازم به دهانم که به شادی و به غصه
یک عمر علی گفت و مرا مست نگه داشت

پرونده ی اعمال مرا دید و خوشم که؛
حتی اگر از روی غضب بست، نگه داشت

تا دید که من گریه کن فاطمه هستم
می خواست مرا خط بزند، دست نگه داشت

ازبسکه علی بود و ولی بود به والله
در سایه ی اسمش همه را پست نگه داشت

از هستِ خودش_فاطمه_ دل کند و به این شکل؛
یک عمر برای من و تو هست نگه داشت

درپشت در سوخته در روضه اش آخر
مارا ته آن کوچه ی بن بست نگه داشت

مهدی رحیمی زمستان


تعداد بازديد : 65
جمعه 21 اسفند 1394 ساعت: 10:35
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف