خدا نوشته مرا پاسبانشان باشم مدافع حرم عمه جانشان باشم خدا نوشته که بعد از هزار و اندی سال شعاعی از

خدا نوشته مرا پاسبانشان باشم مدافع حرم عمه جانشان باشم خدا نوشته که بعد از هزار و اندی سال شعاعی از

خدا نوشته مرا پاسبانشان باشم مدافع حرم عمه جانشان باشم خدا نوشته که بعد از هزار و اندی سال شعاعی از

خدا نوشته مرا پاسبانشان باشم مدافع حرم عمه جانشان باشم خدا نوشته که بعد از هزار و اندی سال شعاعی از

خدا نوشته مرا پاسبانشان باشم مدافع حرم عمه جانشان باشم خدا نوشته که بعد از هزار و اندی سال شعاعی از
خدا نوشته مرا پاسبانشان باشم مدافع حرم عمه جانشان باشم خدا نوشته که بعد از هزار و اندی سال شعاعی از
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
خدا نوشته مرا پاسبانشان باشم مدافع حرم عمه جانشان باشم خدا نوشته که بعد از هزار و اندی سال شعاعی از

خدا نوشته مرا پاسبانشان باشم
مدافع حرم عمه جانشان باشم

خدا نوشته که بعد از هزار و اندی سال
شعاعی از قمر خاندانشان باشم

نبرده رنج، چه گنجی به من عطا گشته
همین که کلب در آستانشان باشم

خدای، روزی من را چنین مقدر کرد
که ریزه خوار شب و روز خانشان باشم

میان باغ، مرا میل غنچه گشتن نیست
خوشم که خار گل بوستانشان باشم

ز هر چه رنگ تعلق پذیرد، آزادند
غلام همت پیر و جوانشان باشم

پناه عالمیان را به من نیازی نیست
به شام آمده ام در امانشان باشم

به شام آمده ام کفتر حرم گردم
همیشه گوشه ای از آسمانشان باشم

و هست آرزویم لحظه شهادت را
کنار مادر قامت کمانشان باشم

و بعد پیکر من را سوی نجف ببرند
که زائر پدر مهربانشان باشم

محمود مربوبی


تعداد بازديد : 183
چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت: 9:57
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف