کوچه های نامردی\" سیر می کرد نور دریا را آسمان در زمین گذر ها را یک به یک کوچه های تنهایی سایه تاریک ک

کوچه های نامردی\" سیر می کرد نور دریا را آسمان در زمین گذر ها را یک به یک کوچه های تنهایی سایه تاریک ک

کوچه های نامردی\" سیر می کرد نور دریا را آسمان در زمین گذر ها را یک به یک کوچه های تنهایی سایه تاریک ک

کوچه های نامردی\" سیر می کرد نور دریا را آسمان در زمین گذر ها را یک به یک کوچه های تنهایی سایه تاریک ک

کوچه های نامردی\" سیر می کرد نور دریا را آسمان در زمین گذر ها را یک به یک کوچه های تنهایی سایه تاریک ک
کوچه های نامردی\" سیر می کرد نور دریا را آسمان در زمین گذر ها را یک به یک کوچه های تنهایی سایه تاریک ک
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
کوچه های نامردی" سیر می کرد نور دریا را آسمان در زمین گذر ها را یک به یک کوچه های تنهایی سایه تاریک ک

کوچه های نامردی"

سیر می کرد نور دریا را
آسمان در زمین گذر ها را
یک به یک کوچه های تنهایی
سایه تاریک کرده دنیا را
***
ماه می رفت با قدم هایش
خاک افتاده بود بر پایش
کهکشان ها گلی ز چادر او
عالمی محو نور سیمایش
***
ناگهان تیرگی هجوم آورد
از سر خیرگی هجوم آورد
در و دیوار کوچه شاهد بود
خشم با چیرگی هجوم آورد
***
رفت دستی هوا، زمین لرزید
آسمان تا به هفتمین لرزید
عرش از پایه ها تکان خورد و
قلب در سینه ای غمین لرزید
***
ابر ها تار گشت و بعد از آن...
کوچه غمبار گشت و بعد از آن...
یاس ها شد بنفشه ها ناگاه
خاک گلزار گشت و بعد از آن...
***
اشک یاس از دو نرگسش افتاد
چادر ماه از سرش افتاد
یاعلی گفت تا به پا خیزد
موقع ذکر گفتنش افتاد
***
گفت مادر تو هِی خمیده نرو
وقت رفتن اگر رسیده، نرو
کوچه ی خانه که همین سو بود
چشم وا کن ببین ندیده نرو
***
رفت از کوچه های نامردی
آه، افسوس، قحطیِ مردی
در و دیوار کوچه شاهد بود
مادرم، خشم، ناله ی سردی

 

 

احمدرضا شریفیان زاده

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 185
شنبه 08 اسفند 1394 ساعت: 10:44
نویسنده:
نظرات(1)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
این نظر توسط باتد در تاریخ 1394/12/08 و 15:16 دقیقه ارسال شده است

باتد

مناجاتی سیدالشهداء و گریز گودال(جدید)

آنکه در دست، کیمیا دارد
در بساط خودش دوا دارد

درد من فرض کن حرم باشد
پس شفاخانه ، کربلا دارد

این گدا از تو و علمدارت
التماس بسی دعا دارد

خودکشی هم اگر کند آقا
از غم دوری تو جا دارد

کیسه ی خالی مرا پر کن
شه نظر بر دل گدا دارد

مبتدای کرامتت ارباب
چه کسی گفته منتها دارد

هر یک از تارهای گیسویت
بی نهایت فدا مدا دارد

روضه را میکنم شروع از اشک
اشکهایی که سر صدا دارد

روضه اینجاست در ته گودال
کمرت از چه انهنا دارد؟

پاشو ای نیزه در شکم رفته
خواهرت بعد تو عزا دارد

نیزه ها میرود به پهلویت
نیزه اصلا مگر حیا دارد

دید پرتاب تیراندازان
یک دو درصد فقط خطا دارد

ندهم من به کوهی از الماس
آن مرامی که بوریا دارد

باز آقا دم حصیرت گرم
در بغل پیکر تو را دارد

پیرمرد عصا به دستی گفت:
لب خونین تو جلا دارد

با عصا میزد او به لبهایت
لب پاکی که این نوا دارد:

خواهر قد خمیده بوسم کن
که دلم درد و غصه ها دارد

هیجده سر ، وَ‌ هیجده دلبر
دخترم روی نیزه ها دارد

بعد یک گریه ی حسابی هم
چای روضه است که صفا دارد

جعفر ابوالفتحی


منبع:
پایگاه اطلاع رسانی اشعار جعفر ابوالفتحی
www.Neyjaf.ir

کانال تلگرام جدیدترین اشعار مذهبی جعفر ابوالفتحی:
https://telegram.me/neyjaf


کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف