امشب از بهشت حقّ بر زمین دری وا شد بیتِ مرتضی گویی رشک باغ طوبیٰ شد جلوه ی علی آمد، زینِ اَبْ هویدا

امشب از بهشت حقّ بر زمین دری وا شد بیتِ مرتضی گویی رشک باغ طوبیٰ شد جلوه ی علی آمد، زینِ اَبْ هویدا

امشب از بهشت حقّ بر زمین دری وا شد بیتِ مرتضی گویی رشک باغ طوبیٰ شد جلوه ی علی آمد، زینِ اَبْ هویدا

امشب از بهشت حقّ بر زمین دری وا شد بیتِ مرتضی گویی رشک باغ طوبیٰ شد جلوه ی علی آمد، زینِ اَبْ هویدا

امشب از بهشت حقّ بر زمین دری وا شد بیتِ مرتضی گویی رشک باغ طوبیٰ شد جلوه ی علی آمد، زینِ اَبْ هویدا
امشب از بهشت حقّ بر زمین دری وا شد بیتِ مرتضی گویی رشک باغ طوبیٰ شد جلوه ی علی آمد، زینِ اَبْ هویدا
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
امشب از بهشت حقّ بر زمین دری وا شد بیتِ مرتضی گویی رشک باغ طوبیٰ شد جلوه ی علی آمد، زینِ اَبْ هویدا

امشب از بهشت حقّ بر زمین دری وا شد

بیتِ مرتضی گویی رشک باغ طوبیٰ شد

جلوه ی علی آمد، زینِ اَبْ هویدا شد

تا سحر ز شور و شوق بس که سینه شیدا شد

 

صحن جان عشّاقش مثل طور سینا شد

بس شعف به دل داریم کار ما هم أحیا شد

ما هوایی عشقیم، شور و تاب و تب داریم

کار ما همین باشد ذکرِ او به لب داریم
.

ای به دست احسانت چشم انبیا زینب

خاک چادرت دارد حُکم کیمیا زینب

چون خدیجه ی کبریٰ مظهر وفا زینب

در مراتب عصمت فوق فکرِ ما زینب

مثل مادرش زهرا قدر او خفا زینب

قهرمان میدان هر غم و بلا زینب

قدر او وَلا یُدْرَکْ ، شأن او وَلا یوصَفْ

او عَلَم به دوش آمد، عصرِ روز غم از تَف

.
او شریک ارباب و نائب برادر بود

کعبهُ الرَزایٰا را دل اگر پُر آذر بود

مادر مصائب بود، لیکن او ز غم سر بود

در سپهرِ صبرْ آخر، او یگانه اختر بود

در فصاحتش گفتند مرتضای دیگر بود

چون که خطبه میخواند او، چشم دشمنان تَر بود

این عقیله ی والا بِنْتُ الحیدرش نام است

از دَمِ پُر از آهش، روز شامیان شام است

.
نهضت حسینی را خطبه های او جان داد

بر جهانیان تا حشر درس دین و ایمان داد

پای یاری دینش دو پسر ز پاکان داد

او ز صبر خود ما را مشقِ عهد و پیمان داد

پیکری که شد صد چاکْ را نشان به جانان داد

درس بندگی زین کار او به جمله یاران داد

رو به آسمان گفتا با دو چشم بارانی

کن خدا قبول از ما این قلیلْ قربانی
.

صبح و شب پس ازآن غم، روضه خوان عاشوراست

او مُنادی داغی بس عظیم و جانفرساست

او به چشم خود می دید قتلگه ز خون دریاست

یک نفر به گودال و دور پیکرش غوغاست

خنجری نمی بُرّید، دستِ قاتلی بالاست

وامحمّدا ذکرِ اهل خیمه ی آقاست

روضه چون رسید اینجا طاقت همه کم شد

قامتِ کمانیّ مادری ز غم ، خم شد
.

شیعه تا ضمانت بر جنّت برین دارد

عاقبت به خیری را آخرت یقین دارد

کی مضایقه از جان پای حفظ دین دارد

با علی ولی الله طینتی عجین دارد

چون امام خود صبری بر جفا و کین دارد

دست انتقام حقّ روز واپسین دارد

چون مدافعان ما هم پای تو سر اندازیم

نسل دشمن شیعه از زمین بر اندازیم

وحید دکامین

پ.ن:
اشک و خون از دیده ى تر می رود

دختر آمد، حیف مادر می رود

 

 

 


تعداد بازديد : 93
جمعه 23 بهمن 1394 ساعت: 16:21
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف