تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
امانم را بریده دیگر این شبهای حیرانی از این ابادی شهری که پر گشته ز ویرانی خدا می دانداین نفس من اتش
امانم را بریده دیگر این شبهای حیرانی
از این ابادی شهری که پر گشته ز ویرانی
خدا می دانداین نفس من اتش زد به احساسم
و الا چار فصل سینه ی من بود بارانی
همه از عشق می گویند و من از بی وفائی ها
نصیب عده ای عشق و نصیب من پریشانی
گره با دست من بود گشایش با دو دست تو
غم این قلب بشکسته ندارد بی تو پایانی
تلاطم دارم از دنیا ولی پیش تو آرامم
چه میفهمند ماهی ها از این دریای طوفانی
دل من پیش یاران است امان از این بد اقبالی
سراغ هر که را میگیرم اقا رفته مِهمانی
نمی خوابد به آسانی دو چشمی که حرم دیده
نمی گیرد قراری سینه از این راه طولانی
مجتبی نجیمی
کانال تلگرام سایت حرم شاه :
https://telegram.me/harameshah2
تعداد بازديد : 39
پنجشنبه 17 دی 1394 ساعت: 13:11
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب