تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
سرت را پس گرفتم
همان عمامه ی پیغمبرت را پس گرفتم
به چه سختی ولیکن
ز دست حرمله انگشترت را پس گرفتم
بیا بنشین و بنگر
ببین خلخال پای دخترت را پس گرفتم
پرنده بودی اما
من از نیزه همه بال و پرت را پس گرفتم
به خاک افتاده نیمت
ولی در شام نیم دیگرت را پس گرفتم
ز دست نیزه داران
همه جامانده های پیکرت را پس گرفتم
میان آن غنائم
لباس دست دوز مادرت را پس گرفتم
دلم خوش کن برادر
بگو آرام خواهر معجرت را پس گرفت
شاعر: محمد رضا ناصری
تعداد بازديد : 59
پنجشنبه 12 آذر 1394 ساعت: 17:59
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
بخش نظرات این مطلب