خواستم قدری خودم را در دلِ تو جا کنم خواستم دردِ دلم را ، پیشِ تو افشا کنم ماهِ داغِ غربتت ، انگار ما

خواستم قدری خودم را در دلِ تو جا کنم خواستم دردِ دلم را ، پیشِ تو افشا کنم ماهِ داغِ غربتت ، انگار ما

خواستم قدری خودم را در دلِ تو جا کنم خواستم دردِ دلم را ، پیشِ تو افشا کنم ماهِ داغِ غربتت ، انگار ما

خواستم قدری خودم را در دلِ تو جا کنم خواستم دردِ دلم را ، پیشِ تو افشا کنم ماهِ داغِ غربتت ، انگار ما

خواستم قدری خودم را در دلِ تو جا کنم خواستم دردِ دلم را ، پیشِ تو افشا کنم ماهِ داغِ غربتت ، انگار ما
خواستم قدری خودم را در دلِ تو جا کنم خواستم دردِ دلم را ، پیشِ تو افشا کنم ماهِ داغِ غربتت ، انگار ما
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
خواستم قدری خودم را در دلِ تو جا کنم خواستم دردِ دلم را ، پیشِ تو افشا کنم ماهِ داغِ غربتت ، انگار ما

خواستم قدری خودم را در دلِ تو جا کنم
خواستم دردِ دلم را ، پیشِ تو افشا کنم

ماهِ داغِ غربتت ، انگار ماهِ رحمت است
با «حسین» گفتن ، تمامِ سال را امضا کنم

حیف ، یک سالِ دگر هم رفت ماهِ ماتمت
وقتِ چندانی نبوده تا که پَر را وا کنم

باز هم صد شُکر یک بارِ دگر شد قسمتم
تا سیه پوشِ تو باشم ، سینه را شیدا کنم

رَحْمَتُ اللّهِ وسیعی و دلم جای غمت
رخصتی دِه ، تا که هر شب یادِ عاشورا کنم

هر کجا شیطان بخواهد در دلم جا خوش کند
اسمِ «اصغر» را بگویم ، دشمنت رسوا کنم

کلِّ مطلب را در این مصرع بگنجانم ، حسین
مادرت گفته: «قیامت ، محشری بر پا کنم!

با دو دستِ زاده ی امّ البنین می آیم و...
بهرِ هر یک قطره اشکِ شیعیان ، غوغا کنم»


پوریا باقری ۹۴/۸/۲۳


تعداد بازديد : 61
یکشنبه 24 آبان 1394 ساعت: 20:13
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف