سجاده ی سجاد پر از اشک روان بود چهل سال خودش پای دلش مرثیه خوان بود کابوس حرم از جگرش زخم گرفته چهل س

سجاده ی سجاد پر از اشک روان بود چهل سال خودش پای دلش مرثیه خوان بود کابوس حرم از جگرش زخم گرفته چهل س

سجاده ی سجاد پر از اشک روان بود چهل سال خودش پای دلش مرثیه خوان بود کابوس حرم از جگرش زخم گرفته چهل س

سجاده ی سجاد پر از اشک روان بود چهل سال خودش پای دلش مرثیه خوان بود کابوس حرم از جگرش زخم گرفته چهل س

سجاده ی سجاد پر از اشک روان بود چهل سال خودش پای دلش مرثیه خوان بود کابوس حرم از جگرش زخم گرفته چهل س
سجاده ی سجاد پر از اشک روان بود چهل سال خودش پای دلش مرثیه خوان بود کابوس حرم از جگرش زخم گرفته چهل س
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
سجاده ی سجاد پر از اشک روان بود چهل سال خودش پای دلش مرثیه خوان بود کابوس حرم از جگرش زخم گرفته چهل س

سجاده ی سجاد پر از اشک روان بود
چهل سال خودش پای دلش مرثیه خوان بود

کابوس حرم از جگرش زخم گرفته
چهل سال به یاد عطش غم زدگان بود

 

با یاد اسیران حرم، آب و غذایش
چهل سال شب و روز فقط آه و فغان بود

چهل سال دلش تنگ صدای علی اکبر
چهل سال وضو ساخت و دلتنگ اذان بود

از خاطر او محْو نشد جسم برادر
در سینه ی آزرده ی او داغ جوان بود

عمامه ی او سوخت، ولی موی سرش نه
شرمنده ی موی سر دلسوختگان بود

چشمان ترش زخم شد از اشک سحرها
از آن همه گل در نظرش باغ خزان بود

موی سرش از گوشه ی گودال سفید است
این روضه برای دل او بسکه گِران بود

در گوشه ای از هجره، به یاد تن عریان
یک عمر خودش بود و همین قَدِ کمان بود

تا آبِ گوارا به لبش خورد، دلش ریخت
لبهای علی در نظرش آه، عیان بود

چندی است که سجاده ی نیم سوخته ی او
در سجده به حالات امامش نگران بود

در کرببلا قاتل او زخمِ سنان شد
دروازه ی ساعات فقط زخم زبان بود

رضاباقریان


تعداد بازديد : 31
چهارشنبه 20 آبان 1394 ساعت: 10:17
نویسنده:
نظرات(0)
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف