این نامه‌ای که از تو به دستم رسیده است آتش به بند بند وجودم کشیده است پرسید همسرم چه شده منقلب شدی؟

این نامه‌ای که از تو به دستم رسیده است آتش به بند بند وجودم کشیده است پرسید همسرم چه شده منقلب شدی؟

این نامه‌ای که از تو به دستم رسیده است آتش به بند بند وجودم کشیده است پرسید همسرم چه شده منقلب شدی؟

این نامه‌ای که از تو به دستم رسیده است آتش به بند بند وجودم کشیده است پرسید همسرم چه شده منقلب شدی؟

این نامه‌ای که از تو به دستم رسیده است آتش به بند بند وجودم کشیده است پرسید همسرم چه شده منقلب شدی؟
این نامه‌ای که از تو به دستم رسیده است آتش به بند بند وجودم کشیده است پرسید همسرم چه شده منقلب شدی؟
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
این نامه‌ای که از تو به دستم رسیده است آتش به بند بند وجودم کشیده است پرسید همسرم چه شده منقلب شدی؟

این نامه‌ای که از تو به دستم رسیده است

آتش به بند بند وجودم کشیده است

پرسید همسرم چه شده منقلب شدی؟
آقا مگر چه گفته که رنگت پریده است

در نامه ات چه آه بلندی کشیده‌ای
تیرِ «مِن الغریب» امانم بریده است

من که نمرده‌ام دم از این بی کسی مزن
این تیغ گرچه کهنه ولی آبدیده است

گر شد قدم کمان نه برای کهولت است
آقا به احترام تو پشتم خمیده است

میخواست جز تو وا نشود دیده اش به غیر
این پیر اگر که ابروی خود را نچیده است

ای مسلم ابن عوسجه! فکر حنا مباش
مولا نوشته بار حنایم رسیده است

شاعر:میلاد حسنی


تعداد بازديد : 137
یکشنبه 10 آبان 1394 ساعت: 15:02
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف