یا مسلم بن عقیل مسلمم، سلمان منّای حسین در رگ من خون بابای حسین قبله گاهم قدّ و بالای حسین ارزشم ه

یا مسلم بن عقیل مسلمم، سلمان منّای حسین در رگ من خون بابای حسین قبله گاهم قدّ و بالای حسین ارزشم ه

یا مسلم بن عقیل مسلمم، سلمان منّای حسین در رگ من خون بابای حسین قبله گاهم قدّ و بالای حسین ارزشم ه

یا مسلم بن عقیل مسلمم، سلمان منّای حسین در رگ من خون بابای حسین قبله گاهم قدّ و بالای حسین ارزشم ه

یا مسلم بن عقیل مسلمم، سلمان منّای حسین در رگ من خون بابای حسین قبله گاهم قدّ و بالای حسین ارزشم ه
یا مسلم بن عقیل مسلمم، سلمان منّای حسین در رگ من خون بابای حسین قبله گاهم قدّ و بالای حسین ارزشم ه
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
یا مسلم بن عقیل مسلمم، سلمان منّای حسین در رگ من خون بابای حسین قبله گاهم قدّ و بالای حسین ارزشم ه

 

 یا مسلم بن عقیل

مسلمم، سلمان منّای حسین
در رگ من خون بابای حسین
قبله گاهم قدّ و بالای حسین
ارزشم هیچ ‌است منهای حسین

آی مردم ! من حسینی مذهبم
دست بوس بچه های زینبم

هر که عاشق شد فراقش بیشتر
سالک حق ، اتفاقش بیشتر
عاشق تو اشتیاقش بیشتر
می خورد سبک و سیاقش بیشتر ...

.... به اویسی که «ندیده» عاشق است
مثل او دندان مسلم هم شکست

کوفه شهر حیله و نیرنگ هاست
رسم این ها رسم بی فرهنگ هاست
صورت ما سجدگاه سنگ هاست
فاصله گر بین ما فرسنگ هاست ....

.... عطر سیبت به مشامم می رسد
سوی تو پیک سلامم می رسد

عشق تو در قلب کوفه جا نشد
بینشان یک مرد هم پیدا نشد
قطره قطره جمعشان دریا نشد
هر چه گشتم در به رویم وا نشد

گم شده در این قلمرو معرفت
ای دریغ از عشق و یک جو معرفت

ای ستون پنج تن بعد از سه روز ...
... این در و آن در زدن بعد از سه روز
خسته شد پاهای من بعد از سه روز
عاقبت یک پیرزن بعد از سه روز ...

... در به روی نائب تو باز کرد
عشق خود را این چنین ابراز کرد :

من مگر مُردَم که مثل مرتضی
در بغل زانوی غم داری چرا ؟
کلبه ای دارم قدم رنجه نما
- مرحبا بر غیرت او مرحبا -

یک نفر با مسلمت همدرد بود
طوعه زن نه مردتر از مرد بود

خانه پر شد از صدای پشت در
رفت بالاتر دمای پشت در
تا که شد تیره هوای پشت در
یادم آمد ماجرای پشت در

گفتم آن لحظه میان شعله ها
جان زهرا طوعه پشت در نیا

گر چه بین کوچه های غرق دود
صورتم شد ارغوانی و کبود
تیغ ها روی تنم آمد فرود
در پی ام دیگر زن و بچه نبود

از غمت تب کرده ام بی اختیار
یاد زینب کرده ام بی اختیار

کوفه از ما بهتران دارد نیا
خولی و شمر و سنان دارد نیا
مردمان بد دهان دارد نیا
حرمله تیر و کمان دارد نیا

به سپیدی ها اشاره می کند
حنجری را پاره پاره می کند

همرهت یک قافله حور و پری ست
هر یکی محجوب تر از دیگری ست
جان من برگرد ... این جا محشری ست
وعده ی سوغات این ها روسری ست

حرص بی اندازه دارند آه آه
نعل های تازه دارند آه آه

محمد فردوسی


تعداد بازديد : 66
چهارشنبه 22 مهر 1394 ساعت: 15:47
نویسنده:
نظرات(0)
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف