![]()
|
آرزوی وصل تو آتش به جانم ریخته
درد دل باتوسخنها بر زبانم ریخته
بند می آید زبانم تا به صحنت میرسم
گوئیا ظرف عسل روی زبانم ریخته
جنس من جوراست کوهی ازگناه آورده ام
آبرویم پای اجناس دکانم ریخته
دوره گردم آبرویم میفروشم میخری
پیش سلطان ترسم ازسودوزیانم ریخته
پهن کردم سفره ای ازعرش کنج خانه ات
روی سنگ صحنهایت خرده نانم ریخته
گوشه ای ازپنجره فولادزنجیرم کنی
من سگی بیمارم آنجا استخوانم ریخته
مُسطتیعم حاجیم چون آمدم بیت الرضا
دوور تا دور حرم اشک روانم ریخته
من نمیبینم توهردفعه بقل کردی مرا
عطر دستان تو لای گیسوانم ریخته
صحن گوهرشادچیزی کم نداردازبهشت
بوی سیب ازهرکجایی می تکانم ریخته
درمیان صحنهایت عشق من باب الجواد
صدهزاران بوسه اینجاازدهانم ریخته
هرکسی کرببلایی گشت مدیون شماست
این حکایت درمیان دوستانم ریخته
آخرماهی جواب ناله هایم رابده
جان بابای غریبت کربلایم رابده
قاسم نعمتی
تعداد بازديد : 117
سه شنبه 17 شهریور 1394 ساعت: 10:05
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(1)
این نظر توسط مجید آقاجانی در تاریخ 1394/06/18 و 0:10 دقیقه ارسال شده است | |||
دست من خسته شد از بس که نوشتم/ پای من آبله زد بس که دویدم... ای زاءر،تو اگر رسیده ایی مارو خبر کن/ یا حسین،چرا اونجا که تویی من نرسیدم مناجات امام حسین ع شاعر:مجید آقاجانی |