زده در وقت سحر یاد رفیقان به سرم شب قدری چه قَدَر ریخته مهمان سر من رحمت واسعه اش از همه سو میریزد م

زده در وقت سحر یاد رفیقان به سرم شب قدری چه قَدَر ریخته مهمان سر من رحمت واسعه اش از همه سو میریزد م

زده در وقت سحر یاد رفیقان به سرم شب قدری چه قَدَر ریخته مهمان سر من رحمت واسعه اش از همه سو میریزد م

زده در وقت سحر یاد رفیقان به سرم شب قدری چه قَدَر ریخته مهمان سر من رحمت واسعه اش از همه سو میریزد م

زده در وقت سحر یاد رفیقان به سرم شب قدری چه قَدَر ریخته مهمان سر من رحمت واسعه اش از همه سو میریزد م
زده در وقت سحر یاد رفیقان به سرم شب قدری چه قَدَر ریخته مهمان سر من رحمت واسعه اش از همه سو میریزد م
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
زده در وقت سحر یاد رفیقان به سرم شب قدری چه قَدَر ریخته مهمان سر من رحمت واسعه اش از همه سو میریزد م

زده در وقت سحر یاد رفیقان به سرم

شب قدری چه قَدَر ریخته مهمان سر من

رحمت واسعه اش از همه سو میریزد

می روم تا بچکد حضرت باران به سرم

 

باز در لحظه ی افطار به خود می گویم

چه بلایی که نیاورد همین نان به سرم

در حقیقت به سرم دست خدا باز شده

ظاهرا دیده ولی دیده که قرآن به سرم

لحظه ی گفتن ذکر به علی ٍ امشب

زده رویای حرم از دم ایوان به سرم

گرچه ده مرتبه گفتم به رضا ، یکدفعه

کاش دستی بکشد شاه خراسان به سرم

شاعر: مهدی رحیمی


تعداد بازديد : 61
دوشنبه 15 تیر 1394 ساعت: 10:15
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف