|
مناجات با خدا
ای که می گویی خدایا در به رویم باز کن
من گشودم در بیا حالا تو کمتر ناز کن
دوست دارم عمر تو با معصیت پایان نگیرد
پس بیا آغوش من راه ثواب آغاز کن
ای زمینگیر گناهان ای شکسته بال و پر
بار عصیان را بریز از دوش خود پرواز کن
زرق و برق زندگیِ تو ندارد فایده
خویش را با بندگی در پیش ما ممتاز کن
من نمی گویم که با ما گفتگو کن دائماً
لاأقل دردی اگر داری به ما ابراز کن
بد مگو از ما، تو را من دوست دارم عبد من
خوبی ما را ببین بعداً دهان را باز کن
راه حل مشکلت را با کلید یا علی
می دهم دست خودت حالا برو اعجاز کن
با علی مومن بمان و با علی قرآن بخوان
سیر کن آیات ما را، کشف صدها راز کن
با علی بالا بیا آری به عرش ما بیا
بعد از آن با چشم حیدر سیر چشم انداز کن
مجتبي شكريان
تعداد بازديد : 93
شنبه 13 تیر 1394 ساعت: 15:21
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(2)
این نظر توسط حمید کریمی در تاریخ 1394/04/14 و 13:37 دقیقه ارسال شده است | |||
صدای اذان پدرم سحر رسیده بر گوش
شنو صدای ناشناس نان و خرمابر دوش اشک پدرم را دیدن مغیره ها در اورد تیغ عدو امد و او را از عزا در اورد خونی که ز فرق پدرم چکیده روی بستر بیادم اورد جراحات عمیق مادر فرق پدرم اگر که در کوفه دوتا نمی شد دگر سر برادرم به نیزه ها نمی شد همه ی زمین واسمان ز گریه بی قرارند رخت سیاه مرتضی بر تن و سوگوارند پشت در خانه ی علی زانوی غم بگیرید برای قلب خون زینب همگی بمیریم |
برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید