تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
گرچه آخر کوله بارى از گُنَه شد بار من شک ندارم چشم میبندد بر این بسیار من مُفلِسان را با کریمان کار�
گرچه آخر کوله بارى از گُنَه شد بار من
شک ندارم چشم میبندد بر این بسیار من
مُفلِسان را با کریمان کارها دشوار نیست*
باز شد با دستِ او چندین گِره از کار من
یک بدهکارىِ کوچک خواستم تا حل کند
او نگاهى کرد و عُمرى سکّه شد بازار من
من فقط گفتم نمانم کاش روزى لنگِ نان
سفره ام را جاىِ خود، پُر کردْ او انبار من
بس که دارد خوش حسابى میکند با سائلش
نشنود در گوشِ خود یک بار هم اصرار من
با جُزامى ها شود او هم پیاله هم غذا
از خودش دارد خجالت میکشد رخسار من
هر زمانى بر لبش معمار گوید یا حسن
صاف بالا میرود تا انتها دیوار من
شاعر : مهدى کاشف
مُفلِسان را با کریمان کارها دشوار نیست(فیض کاشانى)
تعداد بازديد : 45
پنجشنبه 11 تیر 1394 ساعت: 9:20
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب