روی دوشت چه بار سنگینی ست توی گوشت چقدر زخم زبان شانه ای نیست تا که بغضت را تو غریبی چقدر آقا جان! غر

روی دوشت چه بار سنگینی ست توی گوشت چقدر زخم زبان شانه ای نیست تا که بغضت را تو غریبی چقدر آقا جان! غر

روی دوشت چه بار سنگینی ست توی گوشت چقدر زخم زبان شانه ای نیست تا که بغضت را تو غریبی چقدر آقا جان! غر

روی دوشت چه بار سنگینی ست توی گوشت چقدر زخم زبان شانه ای نیست تا که بغضت را تو غریبی چقدر آقا جان! غر

روی دوشت چه بار سنگینی ست توی گوشت چقدر زخم زبان شانه ای نیست تا که بغضت را تو غریبی چقدر آقا جان! غر
روی دوشت چه بار سنگینی ست توی گوشت چقدر زخم زبان شانه ای نیست تا که بغضت را تو غریبی چقدر آقا جان! غر
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
روی دوشت چه بار سنگینی ست توی گوشت چقدر زخم زبان شانه ای نیست تا که بغضت را تو غریبی چقدر آقا جان! غر

روی دوشت چه بار سنگینی ست
توی گوشت چقدر زخم زبان
شانه ای نیست تا که بغضت را
تو غریبی چقدر آقا جان!
 
غربتت را نمی شود حس کرد
توئی و بغضهای تو در تو
تو که پر کرده خانه ات را هم
سیل نامردهای رو در رو
 
غربتت را نمی شود حس کرد
تو که حیدر تبار و سرداری
غربت این است، این که از یک صلح
قدر صد جنگ زخم برداری
 
داغ یک قصه سالها می سوخت
روح زخمی و بردبارت را
کوچه، مادر، غلاف یک شمشیر
شاه زخمی که ساخت کارت را

***
خواهری می دود سراسیمه
می دود سمت صحنه ی آخر
جگری پاره پاره در تشت است
بس که دندان گذاشت روی جگر

سالها می دوند و این دفعه
آتش و گرگ و دشت می بیند
چه غریب است بازی تقدیر
خواهری خواب تشت می بیند
 
نیره کاشی _ سمنان


تعداد بازديد : 39
چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت: 8:51
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف