|
الهی...
بى سحر آدم از تو بي خبر است
که خبرهاى تازه در سحر است
آسمان هم بدون تو قفس است
سقفش اما کمى بلندتر است
دل عارف اواخر عمرش
اگر عاشق نشد همه ش ضرر است
خرج اين آستان اگر نشود
آبروى زياد دردسر است
من بلد نيستم که در نزنم
درزدن کار طفل پشت در است
پربگيرم چه فايده دارد؟!
مثل پروانه سوختم هنر است
اينکه ميريزمش به دامن تو
اشک من نيست پاره جگر است
گاه در کاظمين،گاه نجف
دل عاشق هميشه دربدر است
خاک گورش کنيد خاک مرا
گر نباشد ابوتراب پرست
چشم عشاق چون دهانه مشک
از فراق کسى هميشه تر است
خواب راحت نکرده ام يک شب
شاهد کوچه گردى ام قمر است
خوش به احوال کشتگان فراق
اجر هجر از وصال بيشتر است
آه يعقوب را خليل نداشت
هجر از ذبح سينه سوزتر است
مثل پروانه در طواف تو شد
هر که فهميد کعبه از حجر است
آنکه با نان خشک ميسازد
چه نيازش به لطف سيم و زر است
آه، اصلا بهم نميايند
سينه وقتى کنار ميخ در است
در خانه اگر که گير کند
باز يا بسته،هردو دردسر است
علي اكبر لطيفيان
تعداد بازديد : 139
پنجشنبه 04 تیر 1394 ساعت: 10:23
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)