به یاد شهدای غواص-بصیرت نحوه حرکت هر یک از گروهان های غواصی در اروندرود در والفجر هشت به صورت سه ستو

به یاد شهدای غواص-بصیرت نحوه حرکت هر یک از گروهان های غواصی در اروندرود در والفجر هشت به صورت سه ستو

به یاد شهدای غواص-بصیرت نحوه حرکت هر یک از گروهان های غواصی در اروندرود در والفجر هشت به صورت سه ستو

به یاد شهدای غواص-بصیرت نحوه حرکت هر یک از گروهان های غواصی در اروندرود در والفجر هشت به صورت سه ستو

به یاد شهدای غواص-بصیرت نحوه حرکت هر یک از گروهان های غواصی در اروندرود در والفجر هشت به صورت سه ستو
به یاد شهدای غواص-بصیرت نحوه حرکت هر یک از گروهان های غواصی در اروندرود در والفجر هشت به صورت سه ستو
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
به یاد شهدای غواص-بصیرت نحوه حرکت هر یک از گروهان های غواصی در اروندرود در والفجر هشت به صورت سه ستو

به یاد شهدای غواص-بصیرت

نحوه حرکت هر یک از گروهان های غواصی در اروندرود در والفجر هشت به صورت سه ستون با فاصله های ده متری از یکدیگر بود که برای جلوگیری از پراکندگی با رشته طنابی به هم متصل بودند. و این طناب حکایتها دارد زخمی ها که می دیدند که نمی توانند ادامه بدهند و وجودشان باعث توقف حرکت است، صحنه ای عجیب را به نمایش می گذارند! آرام طناب را رها می کردند و خودشان را به امواج اروند می سپردند و می رفتند.

 

 

سکوت وارم و دانی که حرف‌ها دارم

بسا حکایت ناگفته با شما دارم

پر از شکایتم از کربلای چار به بعد

و از شکفتن گل های بی قرار به بعد

مرا مبین که چنین  آب رفته لبخندم

هنوز غرقه امواج سرد اروندم

هنوز در شب والفجر هشت مانده دلم

که از رها شدن دست همرهان خجلم

در این شبانه که غواص درد مواجم

به دستگیری یاران رفته محتاجم

اگرچه دور گمانم نبود دیر شوید

قرار بود شهیدانه دستگیر شوید

جهان همیشه همین است موج از پی موج

گذشتنی است شهیدانه فوج از پی فوج

اگر چه حلقه آن دست‌های خسته گسست

گذشته اند ز دنیا به رقص، دست به دست

زمانه چیست؟ همین هیچ، ازدحام بلاست

زمینه اَتن جامیان جام بلاست

زمین زمینه رقصی است مست و دست به دست

همین میانه میدان، در این مجال که هست

در این جهان که به جز های و هو صدایی نیست

به جز میانه میدان جنگ، جایی نیست

به جز دو راهی تسلیم و جنگ راهی نه

به جز نگاه خدا، هیچ سو نگاهی نه

تویی و قبضه شمشیرت و رهایی ها

وگرنه کاسه چشمی پر از گدایی ها

نه مهربان تری از نطق ذوالفقار علی

بمان چو مالک و عمار او کنار علی

نه رحم می کند آن را که بهره‌اش زخم است

نه زخم می زند آن را که چاره‌اش اخم است

ولی ولی ست ولی تو اسیر دل‌دله‌ای

اسیر خشم و خشوعی، شکایت و گله‌ای

قسم به حرمت عمری که عهد نشکستم

که در شنای جهان با شهید همدستم

به ورطه‌ای که سکون جز هلاک چیزی نیست

به غیر سجده، نصیبم ز خاک چیزی نیست

من از مذاکره با نفس خویش می ترسم

زهول روز جزا پیش پیش می ترسم

نه غیر نفس تو در هستی اژدهایی هست

نه غیر عربده‌ات در جهان صدایی هست

خروش دیو به جز وهم و خوف و خاطره نیست

دلت سکوت کند دیو غیر مسخره نیست

من از بهشتم و شیطان نصیحتی است به من

و هر مواجهه البته فرصتی است به من

مباد این بگذارم به مکر و آن بشوم

در این معامله‌ها مفت رایگان بشوم

اگرچه بزم‌نشینم، به رزم شهره‌ترم

سکوت کرده‌ام، اما به عزم شهره‌ترم

شکوه پنجه رزم حریف ایمانی

به خاکریز ظفر قاسم سلیمانی

دلی مقدس چون تیغ خونچکان علی

و یا نه تیغ بلیغی است چون زبان علی

ز شور زندگی است این که مرگ می‌جوید

مگر به اذن ولی جمله‌ای نمی‌گوید

علی به معرکه هم تیغ در هوا نزده است

به یک فراری هم زخم نابجا نزده است

نه کشته است کسی را که زخم، کافیِ اوست

نه زخم کرده تنی را که اخم، نافیِ اوست

چنین حریفِ ظریفی خدا نصیب کند!

چنین ظریف حریفی خدا نصیب کند!

ز خیمه دل به یکی لانه کبوتر کند

علی که خیمه ابلیس را ز بُن برکند

گذشت و خیمه و خرگاه را به صحرا ماند

پرید و خیمه دنیا ز بال او جا ماند

دلم علی ست، علی ذکر لحظه های من است

چه باک هر چه؟ خدای علی خدای من است

ز بندگان علی پیر ما یکی علی است

به بندگان علی، بنده علی ولی است

منم که بیرق ایثار روی دوش من است

جهان پر از خبر غیرت و خروش من است

به خوان نشسته‌¬ام اما ز هفت خوان رَسته

فریب نان نخورد کاو ز بند جان رَسته

به خوان نشسته‌ام اما به چشم و دل سیرم

نه قورباغه‌ام از هر چه آب و گل سیرم

به غیر لقمه عزت، مرا صلا مزنید

تعارفم به مگر خاک کربلا مزنید

که کربلایی ام و از بلا نپرهیزم

اگرچه راه ببندد یزید و چنگیزم

به  جنگ و حیله و تحریم، من نمی‌شکنم

به هیچ قیمت، قدر وطن نمی‌شکنم

زبان تیغ مرا هوشتان شنیده بسی

ز دست غیرت من گوش تان کشیده بسی

شما کرید و سخن با شما اشاره بس است

برای کور همین سوسوی ستاره بس است

وگرنه سینه من شعله شعله خورشید است

تمام عمر بهارم، که هر دمم عید است

به شوق جلوه آن صبح لایزال خوشم

به بوی آمدنش با همین خیال خوشم

چه بیمِ تیغ شما، آن سوار آمدنی است

سوار آمدنی، غمگسار آمدنی است

مگر نه دستِ تهی، خیمه‌های کِی کندم؟

مگر نَه تان چو مگس از وطن پراکندم

به بانگ وزوزتان باز دل نخواهم باخت

گُلی که یافته¬‌ام را به گِل نخواهم باخت

بهشت مردم شرقم، به غرب کی نگرم؟

دخیل کرببلایم، کجا به ری نگرم؟

چرا که مشق کنم، خط تیغ حرمله را ؟

چرا به گندم ری بازم این معامله را ؟

هزار بار اویسم، یمن یمن عشقم

خیانت و من؟ آخر چگونه؟ من عشقم!

منم که بیرق این مردمان شیفته‌ام

مباد این که ببیند کسی فریفته‌ام

منم که بیرق این خیل منتظر شده‌ام

کجا به بند شوم؟ عطر منتشر شده‌ام!

مرا که شیشه عطرم ز سنگ باکی نیست

هزار نام خدا را ز ننگ باکی نیست

طنین نام خدایم، اذان بندگی‌ام

به هر کجا که دلی هست شور زندگی‌ام

من آن نیم که از این عشقبازی آیم باز

چه شکر گویمت ای کارساز بنده‌نواز

به چشم بستن از این خوان عبور خواهم کرد

به پایداری و ایمان عبور خواهم کرد

که دیده مردم جانباز، دل به نان بازند؟

که شیرهای خطر، نرد استخوان بازند؟

مرا به وعده این، آن شدن محال بود

به یک دو وسوسه شیطان شدن محال بود

به موج‌های شهیدان قسم که می‌مانم

در این خروش خروشان همیشه می خوانم

اگر چه دور، ندارم گمان که دیر شوند

مرا به لطف شهیدانه دستگیر شوند

به ورطه‌ای که سکون جز هلاک چیزی نیست

به غیر سجده، نصیبم ز خاک چیزی نیست

 

علی محمد مودب

 


تعداد بازديد : 95
شنبه 23 خرداد 1394 ساعت: 10:26
نویسنده:
نظرات(1)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
این نظر توسط لاابل577 در تاریخ 1394/03/23 و 17:36 دقیقه ارسال شده است

لاابل577

بمناسبت رسیدن ماه رمضان
مناجات با خدا و امام رضا ع و گریز به روضه حضرت علی اکبر ع

مه عشق است بیایید خدا منتظر است
بشتابید که ارباب سخا منتظر است
بهر بخشایش هر جرم و خطا منتظر است
راه گم کرده بیا راهنما منتظر است

کاش باشیم، به دربار سلیمان، موری
تا به کی قسمت ما هست غم مهجوری

سفره ی عشق خدا باز و غذا اشک و بکاست
خوشبحال دل هر کس که دلش پر ز نواست
ریزش کوه خطا راه تو را سد کرده است؟
گریه کن، گریه در این ثانیه ها راه گشاست

هر چه در محفل ما حال بکا می آید
نام صاحب کرمی سبز قبا می آید

من عصیان زده با کوه گنه می آیم
کی من غمزده ی پست به ره می آیم
هیچ در چنته ندارم که به آن فخر کنم
سائلم بر در دلخانه ی شه می آیم

ایستادم دم در خجلت بی حد دارم
انتظار نظری از شه مشهد دارم

روی لب ذکر رضا حال و هوایی دارد
شهر مشهد چه غریب الغربایی دارد
دل ما را به هوای حرمش پر بدهید
دلم از کنج قفس میل رهایی دارد

من که هر ثانیه از دست رضا می خواهم
سائلم تذکره کرب و بلا می خواهم

بگذارید بگویم به دعا محتاجم
به دعای همه ی اهل صفا محتاجم
دود این شهر مرا از نفس انداخته است
\"به هوای حرم کرب و بلا محتاجم\"

بی هوا روضه عجب حال و هوایی دارد
زیر سم اکبر لیلا ، چه نوایی دارد

بنویسید که برگ و بر یک شهزاده
پیش چشم پدرش خرد و خمیر افتاده
شاه افتاد که لب روی لبش بگذارد
نوش جان کرد ز جام لب بابا باده

حال در زیر لبش ناله ی زینب دارد
مثل یک ابر بهاری است فقط می بارد

زبانحال حضرت علی اکبر ع با پدر:

وای ... ویرانه شدی ... من ز تو ویرانه ترم
آه... پروانه شدی .... من ز تو پروانه ترم
بر سرت خاک نریز و به خودت لطمه نزن
این همه ناله نکن من ز تو حنانه ترم


پاسخ حضرت سیدالشهداء ع :

اربا اربای من و عشق منی، جان منی
مصحف پاره ی من سوره ی انسان منی
روح و ریحان منی معنی احسان منی
از چه رو غمزده از حال پریشان منی

غم نخور بین حرم شاخه گل یاسم هست
منکه تنها نشدم اکبرم، عباسم هست

جعفر ابوالفتحی


کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف