خوردن باده زدستان علی چون هدف است ساقی بزم الست میکده اش درنجف است کلب این بارگهم ازتودعا میخواهم م�

خوردن باده زدستان علی چون هدف است ساقی بزم الست میکده اش درنجف است کلب این بارگهم ازتودعا میخواهم م�

خوردن باده زدستان علی چون هدف است ساقی بزم الست میکده اش درنجف است کلب این بارگهم ازتودعا میخواهم م�

خوردن باده زدستان علی چون هدف است ساقی بزم الست میکده اش درنجف است کلب این بارگهم ازتودعا میخواهم م�

خوردن باده زدستان علی چون هدف است ساقی بزم الست میکده اش درنجف است کلب این بارگهم ازتودعا میخواهم م�
خوردن باده زدستان علی چون هدف است ساقی بزم الست میکده اش درنجف است کلب این بارگهم ازتودعا میخواهم م�
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
خوردن باده زدستان علی چون هدف است ساقی بزم الست میکده اش درنجف است کلب این بارگهم ازتودعا میخواهم م�

خوردن باده زدستان علی چون هدف است
ساقی بزم الست میکده اش درنجف است
کلب این بارگهم ازتودعا میخواهم
من زدست توفقط کرببلا میخوام
وصف حیدر بخدا وصف خدای احداست
مثل زهرای س بتول خصلت او بی عدداست
عالمی ریزه خورخوان علی وزهراس ست
بخدا عبد درش حاتم و صدها موساست
هرکسی شک به خداوندی حیدر دارد
روبیارد به نجف تاکه یقین بردارد
من که ایوان نجف دیدم و این راگویم
تو خداونددلی وصف تورا می گویم
درمقامات شما هرچه بگویم عجز است
پسته بی حب شما لب بزند بی مغزاست
به دلم هست که از عشق تو پرپر بزنم
دم ایوان نجف نغمه ی حیدر بزنم
شاهی و مرتبه ات عرش معلا باشد
از ازل همچوخدا عالیه اعلا باشد
من که باشم که تورا بنده ونوکر باشم
من سگ کوی سگ حضرت قنبر باشم
گردش چرخ فلک خیره به دستان علیست
عرش تافرش خدا در ید فرمان علیست
بردن نام علی بس که طرب انگیز د
ازضریحت به خدا بوی خدامی خیزد
طعم انگور نجف طعم شراب ناب است
هرکه خورد باده زدستان علی سیراب است


علی درویشی


تعداد بازديد : 271
یکشنبه 27 اردیبهشت 1394 ساعت: 11:36
نویسنده:
نظرات(2)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
این نظر توسط سید محمد جوادی در تاریخ 1394/02/27 و 17:49 دقیقه ارسال شده است

سید محمد جوادی

ﻣﻦ ﻧﻬﺎﻝ ﺳﻪ ﺳﺎﻟﻪ‌ﺍﯼ ﺑﻮﺩﻡ، ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭ ﻏﻤﺖ ﺧﻤﯿﺪﻩ ﺷﺪﻡ
ﻣﺜﻞ ﮔﻞ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻭﻟﯽ ﺍﻓﺴﻮﺱ، ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺖ ﻋﻤﻪ ﭼﯿﺪﻩ ﺷﺪﻡ
 
ﺻﻮﺭﺗﻢ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﻩ ﺷﺐ ﺯﯾﺒﺎ، ﮔﯿﺴﻮﺍﻧﻢ ﺣﮑﺎﯾﺖ ﯾﻠﺪﺍ
ﺩﺭ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺑﯽ ﮐﺴﯽ ﺍﻣّﺎ، ﻧﺎﻟﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺳﭙﯿﺪﻩ ﺷﺪﻡ
 
ﺑﻪ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺩﺧﺘﺮﺕ ﻫﺴﺘﻢ، ﮐﺎﻣﻼ‌ ﺷﮑﻞ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﻫﺴﺘﻢ
ﺩﺭ ﻫﺠﻮﻡ ﺳﭙﺎﻩ ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ، ﺿﺮﺑﻪ‌ﻫﺎ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﻭ ﺷﻬﯿﺪﻩ ﺷﺪﻡ
 
ﮐﻮﻓﻪ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ‌ﻫﺎﯼ ﭘﺮ ﺁﺏ، ﺷﺎﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﻪ ﺑﺰﻡ ﺗﻠﺦ ﺷﺮﺍﺏ
ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺘﻢ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺭﺩ ﻃﻨﺎﺏ، ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻫﺮ ﻃﺮﻑ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺷﺪﻡ
 
ﺩﺳﺖ ﺩﺷﻤﻦ ﮐﻪ ﻣﯽ‌ﺭﻭﺩ ﺑﺎﻻ‌، ﻣﯽ‌ﮔﺬﺍﺭﻡ ﺩﻭ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺑﺮ ﺳﺮ
ﺟﺎﻥ ﺑﺎﺑﺎ ﻋﺠﯿﺐ ﻣﯽ‌ﺗﺮﺳﻢ، ﻣﺜﻞ ﯾﮏ ﺁﻫﻮﯼ ﺭﻣﯿﺪﻩ ﺷﺪﻡ
 
ﻣﻦ ﮐﻪ ﭼﺸﻢ ﻭ ﭼﺮﺍﻍ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻡ، ﺷﺎﺧﮥ ﯾﺎﺱ ﺑﺎﻍ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻡ
ﺑﺲ ﮐﻪ ﺁﺑﻢ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﮔﻠﭽﯿﻨﻢ، ﻣﺪﺗﯽ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﺗﮑﯿﺪﻩ ﺷﺪﻡ
 
ﺍﺯ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﻋﺠﯿﺐ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﻨﻢ، ﻣﺮﻏﮏ ﺑﺎﻝ ﻭ ﭘﺮ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﻣﻨﻢ
ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﻣﯽ‌ﺑﺮﯼ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺭﻡ، ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﻏﺼﻪ‌ﻫﺎ ﺭﻫﯿﺪﻩ ﺷﺪﻡ


برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف