وای زینب... بعد تو آه چه آمد به سرم می بینی! بین دریای غمت غوطه ورم می بینی! با همان چکمه که بر سینه ی �

وای زینب... بعد تو آه چه آمد به سرم می بینی! بین دریای غمت غوطه ورم می بینی! با همان چکمه که بر سینه ی �

وای زینب... بعد تو آه چه آمد به سرم می بینی! بین دریای غمت غوطه ورم می بینی! با همان چکمه که بر سینه ی �

وای زینب... بعد تو آه چه آمد به سرم می بینی! بین دریای غمت غوطه ورم می بینی! با همان چکمه که بر سینه ی �

وای زینب... بعد تو آه چه آمد به سرم می بینی! بین دریای غمت غوطه ورم می بینی! با همان چکمه که بر سینه ی �
وای زینب... بعد تو آه چه آمد به سرم می بینی! بین دریای غمت غوطه ورم می بینی! با همان چکمه که بر سینه ی �
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
وای زینب... بعد تو آه چه آمد به سرم می بینی! بین دریای غمت غوطه ورم می بینی! با همان چکمه که بر سینه ی �

وای زینب...

بعد تو آه چه آمد به سرم می بینی!

بین دریای غمت غوطه ورم می بینی!

با همان چکمه که بر سینه ی تو جای گرفت!

شمر محکم لگدی زد به سرم می بینی!

صورتم سرخ و کبود است و تنم میسوزد!

جای شلاق به روی کمرم می بینی!

خیمه ها را همه آتش زدند و واویلا..

معجر سوخته و شعله ورم می بینی!

آه عباس.. علی اکبر من برخیزد

پر کفتار شده دور و برم می بینی!

خولی و حرمله و شمر کجا می برنم!

عمرسعد شده همسفرم می بینی!

نیزه دار سر شش ماهه چرا می رقصد!

ناله های پسرم ای پسرم می بینی!

کوفه کوفه است همان شهر نمک نشناسان…

روزگار پدر آمد نظرم می بینی!

آنقدر در وسط شهر به ما سنگ زدند

که شکستند همه بال و پرم می بینی!

دم به دم حرمله نامرد به من می خندد

طعنه ها را چه کنم خون جگرم می بینی!

سر بازار و من و این همه نامحرم پست

خون روان است زچشمان ترم می بینی!

مثل مادر شده ام لاغر و افتاده و پیر

که پس از واقعه خم شد کمرم می بینی!

به کجا میروی ای نیزه نشینم بس کن

به خدا در پی تو دربدرم می بینی!

دختر حیدرم اما به چه روز افتادم

که پس از واقعه خم شد کمرم می بینی!

 

محمد بنواری


تعداد بازديد : 133
یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 ساعت: 10:22
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف