جمعه را با ندبه ی مهدی به سر بردن خوش است از سمات و آل یاسینش ثمر بردن خوش است گر نیا مد مهدی صاحب زم�

جمعه را با ندبه ی مهدی به سر بردن خوش است از سمات و آل یاسینش ثمر بردن خوش است گر نیا مد مهدی صاحب زم�

جمعه را با ندبه ی مهدی به سر بردن خوش است از سمات و آل یاسینش ثمر بردن خوش است گر نیا مد مهدی صاحب زم�

جمعه را با ندبه ی مهدی به سر بردن خوش است از سمات و آل یاسینش ثمر بردن خوش است گر نیا مد مهدی صاحب زم�

جمعه را با ندبه ی مهدی به سر بردن خوش است از سمات و آل یاسینش ثمر بردن خوش است گر نیا مد مهدی صاحب زم�
جمعه را با ندبه ی مهدی به سر بردن خوش است از سمات و آل یاسینش ثمر بردن خوش است گر نیا مد مهدی صاحب زم�
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
جمعه را با ندبه ی مهدی به سر بردن خوش است از سمات و آل یاسینش ثمر بردن خوش است گر نیا مد مهدی صاحب زم�

جمعه را با ندبه ی مهدی به سر بردن خوش است

از سمات و آل یاسینش ثمر بردن خوش است

گر نیا مد مهدی صاحب زمان در غیبتش

عصر جمعه اشک حسرت از بصر بردن خوش است

 

علی علی بیگی


تعداد بازديد : 139
دوشنبه 31 فروردین 1394 ساعت: 12:01
نویسنده:
نظرات(2)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
این نظر توسط لاابل577 در تاریخ 1394/02/01 و 13:42 دقیقه ارسال شده است

لاابل577

جدیدترین سروده حقیر
بمناسبت شهادت امام هادی (ع)

ای که از ظرف لبت شهد و شکر می ریزد
از بر پلک تو صد شمس و قمر می ریزد
آنقدر راه بلد هستی و عاشق داری
که ز هر آجر دیوار تو در می ریزد
گوشه ی چشم تو که جای خودش را دارد
دارد از گوشه ی نعلین تو زر می ریزد
تو فقط لطف کن و از سر قبرم‌ بگذر
صد مسیحا ز دمت وقت گذر می ریزد
تو که هستی که اگر حضرت جبریل امین
اوج گیرد به سماوات تو پر میریزد
تا خود صبح ز طوبا ز تو می پرسیدم
گفت از یمن دم توست ثمر میریزد

شهره به شهر شعوری و شعارت عشق است
می زدن از لب آن چشم خمارت عشق است

شب دراز است اگر ماه رخت ، مه باشد
راه کوتاه اگر نور تو در ره باشد
عاشق آن نیست که در سجده ، منیت دارد
عاشق آنست که از رتبه ات آگه باشد
آنزمانی که ز تو شعر ، شرف می گیرد
بهتر آنست که در قافیه به به باشد
ولی الله ، جهان بین یدت گردویی است
قد ذهن بشر از درک تو کوته باشد
خب طبیعی است اگر بلبل عاشق کارش
روی هر شاخه گل مهر تو ، چه چه باشد
پادشاه است بگو تاج به سر بگذارد
بر سر سائل اگر دست شهنشه باشد

می روم تاج شهادت به سرم بگذارم
تاج را تا به قیامت به سرم بگذارم

سر مستور خدایی و روایت شده ای
هادی نوری و با نور، هدایت شده ای
علم کلی و پر از حلم و درایت شده ای
دهمین پادشه تخت ولایت شده ای
اوج گیرنده تر از بال نهایت شده ای
تو به اندازه ی ده جمله روایت شده ای
موسی طور چرا باز به خود می پیچی؟
باز از سامریان غرق شکایت شده ای
زهر دادند تو را ، از ته دل آه نکش
آه، بازیچه ی دستان جنایت شده ای
اشک گشتی و چو باران صفا باریدی
در دل اهل بکا ، گریه ، سرایت شده ای

سامرا هست ، به کعبه چه نیازی دارم
تا خدا هست ، به کعبه چه نیازی دارم

جعفر ابوالفتحی

دوستان میخواستم بازهم بنویسم و اضافه کنم اما حالم مساعد نبود. دعا بفرمایید

علی مددی


برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف