|
گرامیداشت ایام الله دهه فجر - سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی
نسل رودیم ، زاده دریا
موج خیزیم و صاحب ژرفا
همچو شمعیم پاک و روشن دل
مثل پروانهایم بیپروا
ما چو کوهیم ، با وقار ، آرام
اهل صبریم اهل صبر امّا
گر بخواند به رزممان رهبر
گر که ما را به صف کند مولا
میزنیم آنچنان به گُرده خصم
که نماند تنی ازو برجا
هست همت نصیب ما امروز
هست نصرت از آن ما فردا
میرسد صبح مرگ اسرائیل
میرسد شام دفن امریکا
روزی آخر نماز میخوانیم
در شبستان مسجد الاقصی
این همان وعده است، وعده او
وحده لا اله الا هو
جاده آورد عطر رحمت را
دشت سرشار شد نجابت را
آی باران دوباره جاری کن
در زمین چشمه ی کرامت را
با حضور تو دل به یاد آورد
خاطرات امام امت را
آن امامی که یاد ازو دارند
سروها ، کوهها ، صلابت را
آن امامی که خوب باور داشت
که جدا نیست دین سیاست را
یادمان داد پایداری را
یادمان داد استقامت را
گاه از انقلابمان میگفت
تا بدانیم قدر نعمت را
آن امامی که مرد ایمان بود
پیر رزمندگان لبنان بود
البشاره که صبح ایمان است
روشن از پرتو اش دل و جان است
مستم از آفتاب ساعت هشت
آفتابی که از خراسان است
نغمه ای باز میرسد بر گوش
نغمه ای که بسی خروشان است
از دل فکه پاوه اندیمشک
از طلائیه فاو بستان است
شور صحرا به یمن مجنون است
شور دهلاویه به چمران است
باز عطر دوکوهه می آید
حاج احمد مگر سخنران است ؟
باکری کاوه باقری همت
چقدر بزم ما چراغان است
ای جوانان ز یادمان نرود
هرچه داریم از شهیدان است
آن دلیران معرکه که هنوز
دشمن از نامشان هراسان است
ای جوانان ز راه برگشتن
نقض عهد است نقض پیمان است
عهد بستیم یادمان نرود
خیز تا آنکه کاروان نرود
چه قدر مانده تا سحر برسد؟
از فضا بوی مشک تر برسد
دشمن ما هنوز منتظر است
عمر این انقلاب سر برسد
جادهها اسب شوق زین کردند
تا ز هنگامهها خبر برسد
باش تا صبح دولتت بدمد
باش تا مژده ظفر برسد
جمعهها بیقرار میگویند:
روزی آن یار از سفر برسد
روزی آن یار میرسد، آری
دشتها میشوند گلکاری
یا رب آن عطر ناب را برسان
حضرت آفتاب را برسان
آن سوار دلیر را بفرست
عزمِ پا در رکاب را برسان
خیمه عمرمان عطش دارد
یا ابالفضل آب را برسان
انقلاب از دعای او باقی است
صاحب انقلاب را برسان
گره از کار عاشقان واکن
و جهان را دوباره شیدا کن
محمد جواد زمانی
تعداد بازديد : 745
شنبه 18 بهمن 1393 ساعت: 11:49
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(1)
این نظر توسط لاابل در تاریخ 1393/11/19 و 0:24 دقیقه ارسال شده است | |||
بر در غمخانه ات هر دیده ای تر می شود
ذکر لب ها بعد از آن : ای وای مادر می شود روضه هایت می شود آغاز با دیوار و در آخرش هم ختم به یک نیزه و سر می شود سخت تر از درد پهلوهای تو این حادثه است سالها خانه نشینی کار حیدر می شود آن زمان که قدر زرگر را نداند هیچ کس کوزه گر می آید و یکروزه زرگر می شود بعد از آن هم فاطمه دخت رسول کائنات پیش چشم مرتضی یکدفعه پر پر می شود بعد هم خیلی طبیعی یک هزار و چند سال روزگار مسلمین بی حب او سر می شود من فقط با روضه هایت گریه کردم مادرم دیده ام از کرده هایم کی کجا تر می شود من به اعمالم نظر کردم دمی؟ نه مادرم رتبه ی تقوای من اول از آخر می شود چون تو را نشناختم ظلم بزرگی کرده ام آه آیا قسمتم از آب کوثر می شود |