آقای من... آن روز چه شد که باز لبخند زدی با حالتِ جانگداز لبخند زدی شمشیر چرا به گریه افتاد عزیز آ�

آقای من... آن روز چه شد که باز لبخند زدی با حالتِ جانگداز لبخند زدی شمشیر چرا به گریه افتاد عزیز آ�

آقای من... آن روز چه شد که باز لبخند زدی با حالتِ جانگداز لبخند زدی شمشیر چرا به گریه افتاد عزیز آ�

آقای من... آن روز چه شد که باز لبخند زدی با حالتِ جانگداز لبخند زدی شمشیر چرا به گریه افتاد عزیز آ�

آقای من... آن روز چه شد که باز لبخند زدی با حالتِ جانگداز لبخند زدی شمشیر چرا به گریه افتاد عزیز آ�
آقای من... آن روز چه شد که باز لبخند زدی با حالتِ جانگداز لبخند زدی شمشیر چرا به گریه افتاد عزیز آ�
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
آقای من... آن روز چه شد که باز لبخند زدی با حالتِ جانگداز لبخند زدی شمشیر چرا به گریه افتاد عزیز آ�

آقای من...

آن روز چه شد که باز لبخند زدی

  با حالتِ جانگداز لبخند زدی

شمشیر چرا به گریه افتاد عزیز

 آیا وسط نماز لبخند زدی

 

 
 

 وقتی که برای آب بیتاب شود

 شش ماهه ی تو چگونه در خواب شود

 دستان تو را تنگِ پُر از خون کردند

 تا ماهیِ کوچک تو سیراب شود

 

 

 

 هی سمت فُرات را که بو می کردند

 گم کرده ی خویش جستجو می کردند

 آن روز به جای آب طفلان حرم

تا ظهر فقط عمو عمو می کردند

 

 

 ای وای اگر نباشی وشب برسد

 بی تو چه کنیم جان که بر لب برسد

آهسته برو  برادرم اما آه

 بعد از تو خدا به داد زینب برسد

 

 

در گودی قتلگاه او را بوسید

 یک بار دگر آن سرو رو را بوسید

 دنیا نفسش برید وقتی زینب

 رگهای بریده ی گلو را بوسید

 

 

از بسکه در این خرابه هق هق کرده

 خون خاک سیاه را شقایق کرده

 تا صبح شود کنار تشت افتاده

 یک دخترک سه ساله که دق کرده

 

 

 یک دشت پر از دشنه و تیغ و خنجر

 هفتادو دو تا فرشته در خون پر پر

 دستان سیاه کوفه پیوند زده ست

 هفتاد دو نیزه را به هفتادو دو سر

 

 

     گفتم که به آسمان قسم برگر دید

 یک یک به ستارگان قسم برگردید

 دیگر به چه چیزتان قسم باید داد

 آقا سر جدتان قسم برگردید

 

 

  هان اين نفس شمرده را قطع كنيد

 آري سر دلسپرده را قطع  كنيد

 من لب نزدم به آب اما باشد

 دستي كه به آب خورده را قطع كنيد

 

 

  اي كاش كه در بال و پرم مي خوردي

 اي تير بلا در جگرم مي خوردي

 آن لحظه به جاي مشك آب اي تير

 

 

بايد كه تن از صداي تو بر خيزد

 سقاي تو از وفاي تو بر خيزد

 صد تكه شدم زعشق ، شرمنده نشد

 هر تكه به پيش پاي تو برخيزد

 

 

 اين چشم اگر چه چشمه ي احساس است

 هر چند نگاهش پر عطر ياس است

 با چشم خودش زَهزه ي دشمن را برد

 عباس بدون دست هم عباس است

 

  لب تشنه دلش كه شد پريشان عمو

 افتاد به ياد لب خندان عمو

 در خيمه سه ساله تاعمو جان مي گفت

 در القمه مي گفت عمو : جان عمو

 

 

 آن سرو قد دلاورم را كشتند

 لب تشنه اميد آخر را كشتند

 وقتي كه عمود خيمه اش را انداخت

 يعني مردم برادرم را كشتند

 

 هي مشك به زير دست پنهان كردي

 با زخم عمود مو پريشان كردي

 اي ماه كه تكه تكه اي روي زمين

 تو القمه را ستاره باران كردي

  

 

با او كه كسي به جر علمدار نبود

 در هيچ كسي جرات پيكار نبود

 هر چند كه هر دو دست او قطع شدند

 عباس هنوز دست بردرا  نبود

 

 

 از داغ قلم جان مركب مي سوخت

 هر واژه كه مي نوشت از تب مي سوخت

 زينب كه نوشت شام را مي سوزاند

 از كرب و بلا نوشت  زينب مي سوخت

 

 

 يك عده پس از اشاره ها فهميدند

 از خون شدن ستاره ها فهميدند

 در كوفه و شام زرگران فاجعه را

 از سرخي گوشواره ها فهميدند

 

 

  تو خرمن ننگ و نام را سوزاندي

 اين هلهله ي حرام را سوزاندي

 در سينه چقدر داغ داري بانو

 تا واژه به واژه شام را سوزاندي

 

 

 تا تن به كوير مست دادي دريا

 صد موج عطش شكست دادي دريا

بوسيد لب فرات دستان تو را

 وقتي كه به رود دست دادي دريا

 

 

سخت است كه تيغ با زبانش نكشد

 تا پرده از اين شام مشوش نكشد

 والله كه دختر علي نيست اگر

 بر تخت يزيد را به آتش نكشد

 

 

پاي از دل اين عدم اگر برداريم

دست از غم بيش و كم اگر برداريم

 در يك قدمي خود تو را مي بينيم

 روزي قدم از قدم اگر برداريم

 

 

مهدی مردانی


تعداد بازديد : 100
یکشنبه 14 دی 1393 ساعت: 9:59
نویسنده:
نظرات(6)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
این نظر توسط حبیب محبیان در تاریخ 1393/10/15 و 14:35 دقیقه ارسال شده است

حبیب محبیان

این خاک داغ قطعه ای از خاک کربلاست
یک کهکشان ستاره در افلاک کربلاست
این جا اگر زمین شده معراج اسمان
این ها تمام از نفس پاک کربلاست
این خاک عاشقانه ترک خورده از عطش
چیزی شبیه پیکر صد چاک کربلاست
این دشت لاله لاله همه خون تازه است
اصلا شلمچه روضه ی غم ناک کربلاست
از مشرق فرات دل عطر تو می وزد
این جا نسیم هم نفس خاک کربلاست


برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف