جانم حسن... پا به پا با پدر و مادرم و اجدادم سامرایی شدم از بسکه لبم گفت حسن جان به قربان همان مادر آ�

جانم حسن... پا به پا با پدر و مادرم و اجدادم سامرایی شدم از بسکه لبم گفت حسن جان به قربان همان مادر آ�

جانم حسن... پا به پا با پدر و مادرم و اجدادم سامرایی شدم از بسکه لبم گفت حسن جان به قربان همان مادر آ�

جانم حسن... پا به پا با پدر و مادرم و اجدادم سامرایی شدم از بسکه لبم گفت حسن جان به قربان همان مادر آ�

جانم حسن... پا به پا با پدر و مادرم و اجدادم سامرایی شدم از بسکه لبم گفت حسن جان به قربان همان مادر آ�
جانم حسن... پا به پا با پدر و مادرم و اجدادم سامرایی شدم از بسکه لبم گفت حسن جان به قربان همان مادر آ�
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
جانم حسن... پا به پا با پدر و مادرم و اجدادم سامرایی شدم از بسکه لبم گفت حسن جان به قربان همان مادر آ�

جانم حسن...

پا به پا با پدر و مادرم و اجدادم

سامرایی شدم از بسکه لبم گفت حسن

جان به قربان همان مادر آگاهم که

عوض قصه و لالای شبم گفت حسن

مادرش فاطمه یک گوشه نگاهم کرد و

هر که آمد بوجود از نسبم گفت حسن

یاد سرداب که افتاد دلم، فهمیدم

قبل ذکر فرج، این تاب و تبم گفت حسن

کربلا رفتم و سوغات رطب آوردم

ولی مشهد که رسیدم، رطبم گفت حسن

 

رضا باقریان


تعداد بازديد : 227
شنبه 06 دی 1393 ساعت: 10:10
نویسنده:
نظرات(1)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
این نظر توسط fateme در تاریخ 1393/10/06 و 10:11 دقیقه ارسال شده است

fateme

سلام خوبی؟[قلب]
من تازه وب ساختم[قلب]
لطفا من رو با اسم وبم,تو وبلاگت لینک کن و خبر بده تا لینکت کنم..
راسی اگه میشه یکم کمکم کن,نقدم کن.
اگر میتونی به دوستات بگو تا به وب منم سر بزنن..
مرسی عزیزم[بوسه]


کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف