آهسته می آمد ولی بی بال و پر بود یک دست بر پهلو و دستی برجگر بود زیر سر مهمانی اجباری اش بود وقتی

آهسته می آمد ولی بی بال و پر بود یک دست بر پهلو و دستی برجگر بود زیر سر مهمانی اجباری اش بود وقتی

آهسته می آمد ولی بی بال و پر بود یک دست بر پهلو و دستی برجگر بود زیر سر مهمانی اجباری اش بود وقتی

آهسته می آمد ولی بی بال و پر بود یک دست بر پهلو و دستی برجگر بود زیر سر مهمانی اجباری اش بود وقتی

آهسته می آمد ولی بی بال و پر بود یک دست بر پهلو و دستی برجگر بود زیر سر مهمانی اجباری اش بود وقتی
آهسته می آمد ولی بی بال و پر بود یک دست بر پهلو و دستی برجگر بود زیر سر مهمانی اجباری اش بود وقتی
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
آهسته می آمد ولی بی بال و پر بود یک دست بر پهلو و دستی برجگر بود زیر سر مهمانی اجباری اش بود وقتی

 

آهسته می آمد ولی بی بال و پر بود

یک دست بر پهلو و دستی برجگر بود

 

زیر سر مهمانی اجباری اش بود

وقتی که می آمد عبایش روی سر بود

 

از بس میان کوچه ها افتاد بر خاک

روی لباسش ردپای هر گذر بود

 

با آه می افتاد و بر می خواست اما

آهش زمان راه رفتن بیشتر بود

 

وقتی عصای پیری آدم نباشد

 باید به زیر منت دیوار و در بود

 

آری شبیه قصه آن کوچه تنگ

فرسنگها انگار خانه دورتر بود

 

بال پرش زخمی شد از بس دست و پا زد

هر جای حجره  رد و پاهای جگر بود

 

سختی کشید اما چقدرآرام جان داد

آخر سرش بر رو پاهای پسر بود

 

باید که اهل کشف باشی بین روضه

باید میان روضه ها اهل نظر بود

 

وای ازحسین از آن دمی که چشم وا کرد

پا روی زخم سینه اش پر دردسر بود

 

وای از دمی که رفت بالا خنجری  کند

وای از کسی که شاهدش  با چشم تر بود 

 

موسی علیمرادی

 


تعداد بازديد : 215
سه شنبه 02 دی 1393 ساعت: 20:02
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف