واویلا حسین... چقدر ردّ پاست روی تنت چقدر وحشیانه می زدنت قاری من چرا نمی خوانی نکند نیزه خورده بر �

واویلا حسین... چقدر ردّ پاست روی تنت چقدر وحشیانه می زدنت قاری من چرا نمی خوانی نکند نیزه خورده بر �

واویلا حسین... چقدر ردّ پاست روی تنت چقدر وحشیانه می زدنت قاری من چرا نمی خوانی نکند نیزه خورده بر �

واویلا حسین... چقدر ردّ پاست روی تنت چقدر وحشیانه می زدنت قاری من چرا نمی خوانی نکند نیزه خورده بر �

واویلا حسین... چقدر ردّ پاست روی تنت چقدر وحشیانه می زدنت قاری من چرا نمی خوانی نکند نیزه خورده بر �
واویلا حسین... چقدر ردّ پاست روی تنت چقدر وحشیانه می زدنت قاری من چرا نمی خوانی نکند نیزه خورده بر �
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
واویلا حسین... چقدر ردّ پاست روی تنت چقدر وحشیانه می زدنت قاری من چرا نمی خوانی نکند نیزه خورده بر �

واویلا حسین...

چقدر ردّ پاست روی تنت

چقدر وحشیانه می زدنت

قاری من چرا نمی خوانی

نکند نیزه خورده بر دهنت

مانده عریان به خاکها بدنت

اینقَدَر تیر و نیزه خوردی که

مثل توری شده است پیروهنت

با سم اسب شد تنت تشیع

خاک کرببلا شده کفنت

 

گرد و خاکی شد و هوا مه شد

تن تو زیر دست و پا له شد

 

بین گودال تا که غوغا شد

کمر زینب از غمت تا شد

نیزه ای با فشار در بین

استخوانهای سینه ات جا شد

نیزه را اینقدر چرخاندند

استخوانهای تو ز هم وا شد

کشتنت شد برایشان تفریح

بزم شادیشان مهیا شد

مثل عباس و قاسم و اکبر

تن تو نیزه ارباً ارباً شد

 

روی تل خواهر تو از غم مُرد

چقدر چکمه بر دهانت خورد

 

تا فتادی تو بی پر و بال

الف قامتم شد از غم دال

تو به مهمانی آمدی ببین

کوفه با نیزه آمد استقبال

دوره ات کرده اند یم لشگر

گیر کرده ای میان این گودال

ده نفر میکنندت تشیعت

با سم اسبها تنت شد چال

بی تو در خیمه میشود غارت

معجر و گوشواره و خلخال

 

تا که از تن برون شود جانت

میشود پاره گوش طفلانت

سر تو جدا شد و میدیدم

میزدی دست و پا میدیدم

استخوانهای پیکرت میشد

یک به یک جابجا و میدیدم

قطعه قطعه شد تنت ای وای

شدی از هم سوا و میدیدم

در شلوغی ز پشت سر خوردی

ضربه ای بی هوا و میدیدم

روی سینه نشت و می برید

سر تو از قفا و میدیدم

 

به فدای لبان عطشانت

نیزه خورد و شکست دندانت

 

غرق خون پیش دیده ی خواهر

بین گودال میزنی پرپر

میزنی دست و پا و میشنوم

ناله یا بُنَیَّ از مادر

می روی پیش چشم من از حال

زیر شمشیر و نیزه و خنجر

میشویم بی پناه بعد از تو

وای اگر سایه ات رود از سر

بی تو ای غیرت خدا تا شام

میرود خواهر تو بی معجر

 

ای کبوتر اگر پرت افتد

چشم هرزه به خواهرت افتد

 

مجید خانی


تعداد بازديد : 199
یکشنبه 23 آذر 1393 ساعت: 7:53
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف