صلح وقتی به معنی صلح است ، که پذیرنده سنگری دارد و اگر صلح را قبول نکرد ، پشت گرمی به لشگری دارد و اگر پرچم سفید نداشت ، یا به یاران خود امید

صلح وقتی به معنی صلح است ، که پذیرنده سنگری دارد و اگر صلح را قبول نکرد ، پشت گرمی به لشگری دارد و اگر پرچم سفید نداشت ، یا به یاران خود امید

صلح وقتی به معنی صلح است ، که پذیرنده سنگری دارد و اگر صلح را قبول نکرد ، پشت گرمی به لشگری دارد و اگر پرچم سفید نداشت ، یا به یاران خود امید

صلح وقتی به معنی صلح است ، که پذیرنده سنگری دارد و اگر صلح را قبول نکرد ، پشت گرمی به لشگری دارد و اگر پرچم سفید نداشت ، یا به یاران خود امید

صلح وقتی به معنی صلح است ، که پذیرنده سنگری دارد و اگر صلح را قبول نکرد ، پشت گرمی به لشگری دارد و اگر پرچم سفید نداشت ، یا به یاران خود امید
صلح وقتی به معنی صلح است ، که پذیرنده سنگری دارد و اگر صلح را قبول نکرد ، پشت گرمی به لشگری دارد و اگر پرچم سفید نداشت ، یا به یاران خود امید
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
صلح وقتی به معنی صلح است ، که پذیرنده سنگری دارد و اگر صلح را قبول نکرد ، پشت گرمی به لشگری دارد و اگر پرچم سفید نداشت ، یا به یاران خود امید

صلح وقتی به معنی صلح است ، که پذیرنده سنگری دارد

و اگر صلح را قبول نکرد ، پشت گرمی به لشگری دارد

 

و اگر پرچم سفید نداشت ، یا به یاران خود امید نداشت

سر به زانوی غم اگر که گذاشت ، دامن مهر مادری دارد

 

دامن مادری اگر که نداشت ، چاره دیگری اگر که نداشت

باز در اوج بی کسی هایش ، سر در آغوش همسری دارد

 

سنگری نیست…لشگری هم نیست...چند وقتی ست مادری هم نیست...

پشت این مرد ظاهرا خالی ست... نه... که در پشت خنجری دارد

 

همه درها به روی او بسته ، همه درها به روی او بسته

همه درها به روی او... اما همچنان رو به غم دری دارد

 

زنی آمد میان بیت نشست ، کاسه زهر را گرفت به دست

به خیالش که خانه تاریخ ، شیشه های مشجری دارد

 

هرچه گشتم میان باطل و حق، هیچ حرفی به غیر جنگ نبود

ای لغت نامه ها قبول کنید صلح معنای دیگری دارد

 

محمدحسین ملکیان


تعداد بازديد : 103
دوشنبه 10 آذر 1393 ساعت: 11:31
نویسنده:
نظرات(1)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
این نظر توسط لببل در تاریخ 1393/09/11 و 9:24 دقیقه ارسال شده است

لببل

همینکه برق نگاهش به ما رسد کافیست
صدای ما به صدای خدا رسد کافیست
جهنمی شدنم حتمی ، است اما باز
عنایتی ز ولی خدا رسد کافیست
گدا فقط به امید کریم ها زنده است
حسن به داد دل این گدا رسد کافیست
دو چشم این دل کورم ز لطف خاک بقیع
به تربت حرم کربلا رسد کافیست

منم که بر سر کویت اسیر می مانم
طناب گردن من را بگیر.... می مانم

تمام حرف دل من شکایتی شده است
بقیع رفتن ما هم حکایتی شده است
چه میشود که بگویی : \"مدینه ای شده ای\"
دمی به دیده ببینم عنایتی شده است
شنیده ام که به دستان جعده در خانه
درون جسم شریفت جنایتی شده است
به شهر قم ز کتاب چهارده معصوم
از آن محدث مومن روایتی شده است

که تشنه بودی و زهرت خوراند جای آب
چه ماجرای عجیبی است ماجرای آب

قلم بزن حسن من مرا گدا بنویس
برای قلب گنه کرده ام دعا بنویس
اگر نشد بپرم سمت قبر پاک بقیع
مرا کبوتر صحنین کربلا بنویس
ای آشنای غریبه ، غریب در خانه
ز ظلم آن زن بی دین و بی حیا بنویس
به سوز زهر هلاهل قلم به من دادی
به دست من تو خودت را هجا هجا بنویس

درون تشت دل زینب است یا جگرت؟
خدا کند نرود سمت فاطمه خبرت?

درون حجره به یاد مدینه افتادی
به یاد سینه ی زخمی به سینه افتادی
به روی خاک چرا غلط می زنی آقا
به گل نشسته و مثل سفینه افتادی
تمام جسم تو سبز است و چشمها خونی
شبیه حضرت زهرا ز کینه افتادی
همینکه تیر به تابوت تو اصابت کرد
به یاد ضجه و درد سکینه افتادی

تمام کرببلا را به دیده ات دیدی
چه شد که زیر گلوی حسین ،بوسیدی

جعفر ابوالفتحی


کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف