شهدا

شهدا

شهدا

شهدا

شهدا
شهدا
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
شهدا

جانباز

 

 باید با گریه و لبخند، چینی دل را بزنی بند

صبح پر از خنده و گریه، شام پر از گریه و لبخند

مرد روی نیزه سرش را دید که می چرخد و چرخید

بعد سرش خورد به دیوار، صندلی و چوب و کمربند

والمری، تانك، شبیخون، شور شلمچه، تب كارون

رقص منور، شب مجنون، گریه هور و غم اروند...

می خورد تركش بر جانش، فریاد می زد چشمانش

دارم می سوزم مردم! دربندم، دربند، دربند

شد آتش سرد به زودی، زن ماند و زخم و كبودی

گریان با روغن زیتون، رفت كنار زن و فرزند

باز دو تا دست صمیمی ... باز دو تا بال فرشته ...

دست زنی بود و صدای هق هق ناگاه خداوند


تعداد بازديد : 145
یکشنبه 18 دی 1390 ساعت: 18:00
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف