ورود اهلبیت به شام شهر آبستن یک فاجعه ی سنگین است دامن عرش حق از خون جگر رنگین است شهر آذین شده، امروز چه در سر دارد آه، اینجا چقدر کفر براد�

ورود اهلبیت به شام شهر آبستن یک فاجعه ی سنگین است دامن عرش حق از خون جگر رنگین است شهر آذین شده، امروز چه در سر دارد آه، اینجا چقدر کفر براد�

ورود اهلبیت به شام شهر آبستن یک فاجعه ی سنگین است دامن عرش حق از خون جگر رنگین است شهر آذین شده، امروز چه در سر دارد آه، اینجا چقدر کفر براد�

ورود اهلبیت به شام شهر آبستن یک فاجعه ی سنگین است دامن عرش حق از خون جگر رنگین است شهر آذین شده، امروز چه در سر دارد آه، اینجا چقدر کفر براد�

ورود اهلبیت به شام شهر آبستن یک فاجعه ی سنگین است دامن عرش حق از خون جگر رنگین است شهر آذین شده، امروز چه در سر دارد آه، اینجا چقدر کفر براد�
ورود اهلبیت به شام شهر آبستن یک فاجعه ی سنگین است دامن عرش حق از خون جگر رنگین است شهر آذین شده، امروز چه در سر دارد آه، اینجا چقدر کفر براد�
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
ورود اهلبیت به شام شهر آبستن یک فاجعه ی سنگین است دامن عرش حق از خون جگر رنگین است شهر آذین شده، امروز چه در سر دارد آه، اینجا چقدر کفر براد�

ورود اهلبیت به شام

 

شهر آبستن یک فاجعه ی سنگین است

دامن عرش حق از خون جگر رنگین است

شهر آذین شده، امروز چه در سر دارد

آه، اینجا چقدر کفر برادر دارد

مطربی مشق طرب دارد و هی می رقصد

شاعری شعر به لب دارد و هی می رقصد

شام با نقشه ی ابلیس هماهنگ شده

بام این شهر پر از خار و خس و سنگ شده

شام شهریست که با ظلم و ستم آباد است

شامی از دیدن اندوه اسیران شاد است

توی این شهر که از زخم زبان لبریز است،

توی این شهر که از چشم چران لبریز است،

چقدر عمه ی سادات معطل شده بود

پشت دروازه ساعات معطل شده بود

عاقبت شهر پر از هلهله شد، واویلا

نوبت آمدن قافله شد، واویلا

دلقکان دور و بر قافله می رقصیدند

همه بر وضعیت قافله می خندیدند

اسرا، آه در اینجا چقدر آشفتند

خارجی، بس که به اولاد پیمبر گفتند

وای، این هاچقدر سنگ به سرها زده اند

چوب طعنه به لب زاده ی زهرا زده اند

خیزران بود در اینجا به روی لب می خورد

سنگ تکفیر به پیشانی زینب می خورد

روز این شهرِ پر فتنه عجب تاریک است

کوچه هایش چقدر بی ادب و باریک است

آه، این قوم که ناموس ندارد ای کاش

اُسرا را سر بازار نیارند،ای کاش

سر بازار دل عمه بجوش آمده بود

چقدر دور حرم برده فروش آمده بود

سر بازار شرر بر دل ایوب زدند

چکمه شمر لعین را چه گران چوب زدند

همه جا در سر بازار چنین پخش شده

خاک پای پسر سعد شفابخش شده

نعل آن اسب که از پیکر آقا رد شد

قیمتش سر به فلک برده شد و بی حد شد

این جماعت که به نیزه سر سقا دیدند

در کنارش سر شش ماهه ی مولا دیدند

از رباب، آه ببین خون جگر می خواهند

همه از حرمله یک تیر سه پر می خواهند

قافله مستحق این همه آزار نبود

که عبورش بدهند از گذر اهل یهود

همه گفتند که حیدر شده امروز اسیر

دختر فاتح خیبر شده امروز اسیر

به طلبکاری خیبر همه سنگش بزنید

جای پیشانی حیدر همه سنگش بزنید

 
امیر عظیمی
 

 


تعداد بازديد : 93
سه شنبه 27 آبان 1393 ساعت: 9:36
نویسنده:
نظرات(1)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
این نظر توسط GGhببل در تاریخ 1393/08/27 و 22:16 دقیقه ارسال شده است

GGhببل

چون عمه اش به پای حسین گریه میکند
در سجده هم برای حسین گریه میکند
سجاد آل عشق و امام بکاست او
هر لحظه در هوای حسین گریه می کند
هشتاد درصد از لحظات غمش شده
وقف حسین و جای حسین گریه می کند
با خاطرات نیزه و سر لطمه می زند
با یاد آن عبای حسین گریه می کند

ای ریز ریز من چه قدر مختصر شدی
تو قصه های چشم منی، غصه سر شدی

یعقوب اگر به جای من زار و خسته بود
یعقوب اگر به جای من دلشکسته بود
یعقوب اگر نظاره به گودال کرده بود
بار سفر به سوی خداوند بسته بود
بابای من به زیر سم اسب رفته بود
اعضای اطهرش ز مفاصل گسسته بود
کشتی اسرعی که مسیر نجات بود
پهلو شکسته غمزده در خون نشسته بود

آنقدر نیزه خورد که چشمش سپید شد
با یک لب ترک زده، تشنه شهید شد

کشتی شکست خورده به طوفان ، حسین من
تفسیر نام لولو و مرجان ، حسین من
ای پاره های سوره ی انسان ، حسین من
کردی مرا تو پاره گریبان ، حسین من
دارد برای کار خودش توبه می کند
چوبی که خورد بر لب و دندان ، حسین من
گفتم به نیزه دار ، سر روی نیزه را
اینقدر روی دست ، نرقصان حسین من

دیگر بس است حضرت زهرا زدست رفت
دیگر بس است زینب کبری ز دست رفت

جعفر ابوالفتحی







کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف