|
اصحاب امام حسین(ع)- جناب وَهَبِ بنِ عبدالله و اُمِّه
مسیح خوانده مرا وقت امتحان من است
زمان، زمان رجز خواندن جوان من است
از آسمان چهارم مسیح می بارد
چقدر منتظر رعد آسمان من است
به کف بگیر سرت را برای یاری عشق
سرت مقدمه سرخ داستان من است
برو که پیکر مصلوب و بی سرت پسرم
در امتداد مسیر خدا، نشان من است
نماز آخر خود را اقامه کن در خون
برو که بدرقهات نغمه اذان من است
اگر چه بعد تو صحراست خانه ام اما
دلم خوش است که زینب هم آشیان من است
اصحاب امام حسین(ع)-جناب وَهَبِ بنِ عبدالله
عاشقی از تبار شیدایی
در دیار فراق ساکن بود
بین یک خیمه در دل صحرا
گوشه ای از عراق ساکن بود
روزی از سمت خیمه اش حس کرد
عطر و بوی خود مسیحا را
در دل خاک خشک صحرا دید
رد پای زلال دریا را
در هوای مسیح خود ناگاه
دید از شوق پر در آورده ست
دید از کاروان عشّاق ِ
حضرت عشق سر در آورده ست
شیعه شد در حضور مولایش
با نگاهی دلش خدایی شد
قبله اش ، کعبه اش ، حسین شد و
حاجی عشق و کربلایی شد
آمده با صحابه ی رحمت
همدم مسلم و زهیر شود
آمده عشق را بیاموزد
آمده عاقبت به خیر شود
واپسین لحظه ها رسید از راه
لحظه های غریب عاشورا
پیش چشمان خون گرفته ی عشق
ناگهان شد منای خون بر پا
شده دنیا براش مثل قفس
آه حالا دو بال میخواهد
آمده در حضور حضرت عشق
اذن رزم و قتال میخواهد
آه با اینکه تازه داماد است
دل سپرده به عشق ناب تری
میرود تا وصال حضرت دوست
با تبِ عشق بی حساب تری
می رود تا در این غریبستان
دل و جان را فدای یار کند
به روی دست خود سر آورده
تا که در راه حق نثار کند
مادرش گفت عاشقانه برو
تا که دل را به آسمان بدهی
گفت شرط رضایتم این است
در هوای حسین جان بدهی
تیغ زد بی قرار و بی پروا
حاجتش را چنین روا کردند
پیش چشمان مادری بی تاب
سر او را ز تن جدا کردند
پیش پاهای مادرش انداخت
قاتلش آن سر منور را
همه ی دشت شد سراپا چشم
تا ببیند شکوه مادر را
محشری آفرید مادر هم
بین میدان سر پسر در دست
آنقدر جان فشاند تا آخر
به شهیدان کربلا پیوست
تقدیم به حضرت ام وهب:
دستی خدایی کرد گلچینت
روح القدوس انگار ضامن شد!
آری ره صد ساله در یک شب
پیمودنش با عشق ممکن شد
بانو چه کردی عشق اینگونه
فرزند پاکت را پریشان کرد
این تازه داماد مسیحی را
با یک نگاه خود مسلمان کرد
از باده ی چشم حسین انگار
نوشید راز کل ادیان را
آری وهب جانانه ثابت کرد
ده روزه از بر کرده قرآن را
حکمت چه بوده نوعروس تو
باید میان کشته ها باشد
در بین زن های دلاورمرد
تنها شهید کربلا باشد
بانو کسی دیگر نمیگوید
مردانگی در سیرت زن نیست
مردانگی ها را نشان دادی
مردانگی تنها به گفتن نیست
عشق آمد و بی گفتگو رفتی
در بین زن های جوان داده
من شک ندارم حضرت عیسی
ناقوس قلبت را تکان داده
ای کاش قدری چون شما بودند
آنان که راه عشق را بستند
آنان که تا روز ابد دیگر
شرمنده ی خون خدا هستند
این جمله ی طوفانی ات بانو
بر صفحه ی تاریخ افتاده:
"عاشق بمیرد پس نمیگیرد
چیزی که در راه خدا داده"
تعداد بازديد : 253
یکشنبه 27 مهر 1393 ساعت: 6:02
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)