تو به من باز هم زبان دادی ناتوان بودم و توان دادی تا شوم پاک از گناهانم حرمت را به من نشان دادی راست گفتند که رئوفی تو هرچه میخواستم همان

تو به من باز هم زبان دادی ناتوان بودم و توان دادی تا شوم پاک از گناهانم حرمت را به من نشان دادی راست گفتند که رئوفی تو هرچه میخواستم همان

تو به من باز هم زبان دادی ناتوان بودم و توان دادی تا شوم پاک از گناهانم حرمت را به من نشان دادی راست گفتند که رئوفی تو هرچه میخواستم همان

تو به من باز هم زبان دادی ناتوان بودم و توان دادی تا شوم پاک از گناهانم حرمت را به من نشان دادی راست گفتند که رئوفی تو هرچه میخواستم همان

تو به من باز هم زبان دادی ناتوان بودم و توان دادی تا شوم پاک از گناهانم حرمت را به من نشان دادی راست گفتند که رئوفی تو هرچه میخواستم همان
تو به من باز هم زبان دادی ناتوان بودم و توان دادی تا شوم پاک از گناهانم حرمت را به من نشان دادی راست گفتند که رئوفی تو هرچه میخواستم همان
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
تو به من باز هم زبان دادی ناتوان بودم و توان دادی تا شوم پاک از گناهانم حرمت را به من نشان دادی راست گفتند که رئوفی تو هرچه میخواستم همان

تو به من باز هم زبان دادی

ناتوان بودم و توان دادی

 

تا شوم پاک از گناهانم

حرمت را به من نشان دادی

 

راست گفتند که رئوفی تو

هرچه میخواستم همان دادی

 

من زمینگیر بودم اما تو

به پر و بالم آسمان دادی

من مسلمان چشم های توام

در گوشم خودت اذان دادی

 

تا دخیل حریمتان گشتم

دل من را کمی تکان دادی

آهویی بی پناه بودم که

در حریمت به من امان دادی

منکه خود،تحبس الدعا بودم

به دعایم شما بیان دادی

 

تا کشاندی مرا به این وادی

گوشه ای از حرم مکان دادی

 

شکر و لله که بین این عالم

سفره ام را تو آب و نان دادی

 

با نسیم سحر میان حرم

مرده ای را دوباره جان دادی

 

با دو دست کریمت آقاجان

کربلا را به این و آن دادی

شاعر : رضاباقریان


تعداد بازديد : 175
پنجشنبه 27 شهریور 1393 ساعت: 10:55
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف