تخریب بقیع جانم به فدای بچه های فاطمه... زیر ایوان نجف حال و هوایی داشتم در هوای شاه دین الحق صفایی داشتم گرم صحبت با علی بودم که قلبم پر کشید

تخریب بقیع جانم به فدای بچه های فاطمه... زیر ایوان نجف حال و هوایی داشتم در هوای شاه دین الحق صفایی داشتم گرم صحبت با علی بودم که قلبم پر کشید

تخریب بقیع جانم به فدای بچه های فاطمه... زیر ایوان نجف حال و هوایی داشتم در هوای شاه دین الحق صفایی داشتم گرم صحبت با علی بودم که قلبم پر کشید

تخریب بقیع جانم به فدای بچه های فاطمه... زیر ایوان نجف حال و هوایی داشتم در هوای شاه دین الحق صفایی داشتم گرم صحبت با علی بودم که قلبم پر کشید

تخریب بقیع جانم به فدای بچه های فاطمه... زیر ایوان نجف حال و هوایی داشتم در هوای شاه دین الحق صفایی داشتم گرم صحبت با علی بودم که قلبم پر کشید
تخریب بقیع جانم به فدای بچه های فاطمه... زیر ایوان نجف حال و هوایی داشتم در هوای شاه دین الحق صفایی داشتم گرم صحبت با علی بودم که قلبم پر کشید
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
تخریب بقیع جانم به فدای بچه های فاطمه... زیر ایوان نجف حال و هوایی داشتم در هوای شاه دین الحق صفایی داشتم گرم صحبت با علی بودم که قلبم پر کشید
تخریب بقیع

جانم به فدای بچه های فاطمه...

زیر ایوان نجف حال و هوایی داشتم

در هوای شاه دین الحق صفایی داشتم

گرم صحبت با علی بودم که قلبم پر کشید

سینه آشفته را یک جذبه دلبر کشید

چشم ها را بسته پر ها باز کردم تا خدا

مست مست مست بودم تا رسیدم کربلا

گوییا که سر کشیدم من شراب ناب را

سیر کردم تا ضریح حضرت ارباب را

دل توجه محضر فرمانده بی دست کرد

آمدم تا علقمه ساقی مرا سرمست کرد

سینه ام این بار با شور و صفا پرواز کرد

از کنار علقمه تا سامرا پرواز کرد

تازه فهمیدم که این وادی منای شیعه است

بارگاه سامرا غربت سرای شیعه است

دل خراب از غربت پنهان این آبادی است

باز مهمان عطاهای امام هادی است

ای وجودی که هماره شیعیان را دلبری

بارها دادم سلامت یا امام عسکری

هی توسل کرد تا که شور و شینی شد دلم

باز هم پرواز کرد و کاظمینی شد دلم

حرف هایی باز با موسی بن جعفر داشتم

با جواد بن الرضا حالات بهتر داشتم

عرض حاجت کرد قلبم محضر باب المراد

ناگهان دل پرکشید آمد دم باب الجواد

صحن جامع، انعکاس نور، گنبد یا رضا

باورم شد آمدم تا شهر مشهد یا رضا

عشق را در خاک قلبم کاشت ایوان طلا

به عجب حال و هوایی داشت ایوان طلا

قلب من این بار درس عشق را آغاز کرد

در کنار کفترانت ناگهان پرواز کرد

بر لبانم ناگهان گل کرد ذکر یا شفیع

تا رسیدم من به قبرستان خاکی بقیع

نه ضریحی داشت نه صحنی رواقی گنبدی

زائرش هم باد بود و خاک یا حتی سکوت ممتدی

غربت این خاک بدجوری زمین گیرم نمود

یک دقیقه دیدنش از زندگی سیرم نمود

باز با حال نزارم رو به سنگ قبر ها

ایستادم روی پا در انتهای صبر ها

یک سلام ناب دادم محضر صبر خدا

سائل دست کریمت آمده یا مجتبی

صد سلام من به تو ای نور حق روی زمین

ای علی دومین عشق زین العابدین

آری اینجا شهر پیغمبر وَ من هم زائرم

هر چه دارم یک به یک مدیون قال الباقرم

ای ششم گوهر زبانم باز نزدت ناطق است

دین ناب احمدی مدیون قال الصادق است

4 گوهر بی حرم مانده دلم اتش گرفت

از شرار آن تمام حاصلم آتش گرفت

بارگاهی در خور صاحب کرم خواهیم ساخت

می رسد روزی که اینجا هم حرم خواهیم ساخت

گر چه آتش خورد قلبم سینه را ناکام کرد

گنبد خضرای پیغمبر مرا آرام کرد

بی وفا فرزندتان هستم تو ای بابا مدد

می دهم حالا سلامت یا ابالزهرا مدد

نام زهرا بردم و داغی برایم تازه شد

زخم های روی قلبم باز بی اندازه شد

در دلم مانده است حالا حسرتی با واهمه

کی زیارت میکنم قبر تو را یا فاطمه

 

(حسین صیامی)


تعداد بازديد : 172
چهارشنبه 15 مرداد 1393 ساعت: 19:27
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف