ره به سوی تو بجز خوف و رجا نیست که نیست توشه ی عبد بجز اشک و دعا نیست که نیست دعوت از اهل گنه شد که بیایید همه بهتر از این خبری بر فقرا نیست که ن

ره به سوی تو بجز خوف و رجا نیست که نیست توشه ی عبد بجز اشک و دعا نیست که نیست دعوت از اهل گنه شد که بیایید همه بهتر از این خبری بر فقرا نیست که ن

ره به سوی تو بجز خوف و رجا نیست که نیست توشه ی عبد بجز اشک و دعا نیست که نیست دعوت از اهل گنه شد که بیایید همه بهتر از این خبری بر فقرا نیست که ن

ره به سوی تو بجز خوف و رجا نیست که نیست توشه ی عبد بجز اشک و دعا نیست که نیست دعوت از اهل گنه شد که بیایید همه بهتر از این خبری بر فقرا نیست که ن

ره به سوی تو بجز خوف و رجا نیست که نیست توشه ی عبد بجز اشک و دعا نیست که نیست دعوت از اهل گنه شد که بیایید همه بهتر از این خبری بر فقرا نیست که ن
ره به سوی تو بجز خوف و رجا نیست که نیست توشه ی عبد بجز اشک و دعا نیست که نیست دعوت از اهل گنه شد که بیایید همه بهتر از این خبری بر فقرا نیست که ن
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
ره به سوی تو بجز خوف و رجا نیست که نیست توشه ی عبد بجز اشک و دعا نیست که نیست دعوت از اهل گنه شد که بیایید همه بهتر از این خبری بر فقرا نیست که ن

ره به سوی تو بجز خوف و رجا نیست که نیست
توشه ی عبد بجز اشک و دعا نیست که نیست


دعوت از اهل گنه شد که بیایید همه
بهتر از این خبری بر فقرا نیست که نیست

لطف تو خوانده مرا ورنه خودت میدانی
بی سر و پا تر از این بی سر و پا نیست که نیست

با اشاره به سویم لب بگشودی که: "بیا"
هیچ وقت روی لبان تو نیا نیست که نیست

باطن هر عمل خیر حسین است، حسین
باطن روزه بجز حب شما نیست که نیست

بر کویرِ لبِ ما وقتِ اذان مغرب
برتر از ذکر حسین جان به خدا نیست که نیست

مجلس روضه ی تو جنت ما می باشد
جنت بی تو حسین غایت ما نیست که نیست

عاقبت سوی حریم تو پناهنده شوم
امن تر از حرم کرب و بلا نیست که نیست

"نوکری حرمت پادشهی دو سراست"
منصبی بهتر از این بهر گدا نیست که نیست

خُرده بر سینه ی عریان و رخ سرخ مگیر
درک وادی جنون بر عقلا نیست که نیست

در ته گودی گودال نکردی شِکوه
مسلخ عشق که با چون و چرا نیست که نیست

خوانده ای آیه و با سنگ جوابت دادند
در دل سگ صفتان شرم و حیا نیست که نیست

سینْ.... نونْ.... یاءْ.... و حاءْ.... بد بهمت ریخته اند
هرچه گشتم به خدا چند هجا نیست که نیست

نیزه را بد به دهان تو فرو کرد، دگر
اثری از لب و دندان و صدا نیست که نیست

محمدجوادشیرازی


تعداد بازديد : 125
پنجشنبه 26 تیر 1393 ساعت: 13:32
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف