غم،ازغم صدای شما گریه می کند سر روی شانه های شما گریه می کند شب که پناه می بری از بی کسی به چاه مهتاب پا به پای شما گریه می کند کوفه مدینه نیس�

غم،ازغم صدای شما گریه می کند سر روی شانه های شما گریه می کند شب که پناه می بری از بی کسی به چاه مهتاب پا به پای شما گریه می کند کوفه مدینه نیس�

غم،ازغم صدای شما گریه می کند سر روی شانه های شما گریه می کند شب که پناه می بری از بی کسی به چاه مهتاب پا به پای شما گریه می کند کوفه مدینه نیس�

غم،ازغم صدای شما گریه می کند سر روی شانه های شما گریه می کند شب که پناه می بری از بی کسی به چاه مهتاب پا به پای شما گریه می کند کوفه مدینه نیس�

غم،ازغم صدای شما گریه می کند سر روی شانه های شما گریه می کند شب که پناه می بری از بی کسی به چاه مهتاب پا به پای شما گریه می کند کوفه مدینه نیس�
غم،ازغم صدای شما گریه می کند سر روی شانه های شما گریه می کند شب که پناه می بری از بی کسی به چاه مهتاب پا به پای شما گریه می کند کوفه مدینه نیس�
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
غم،ازغم صدای شما گریه می کند سر روی شانه های شما گریه می کند شب که پناه می بری از بی کسی به چاه مهتاب پا به پای شما گریه می کند کوفه مدینه نیس�

غم،ازغم صدای شما گریه می کند

سر روی شانه های شما گریه می کند

شب که پناه می بری از بی کسی به چاه

مهتاب پا به پای شما گریه می کند

کوفه مدینه نیست ! ولی کوچه،کوچه است

هروصله ی عبای شما گریه می کند

یک کیسه ی قدیمی نان ورطب مدام

دنبال ردّ پای شما گریه می کند

مهمانی آمدی، کمی ازشیرهم بخور!

ظرف نمک برای شما گریه می کند

دستم به دامنت، نرو! بدبخت می شوم

پشت سرت گدای شما گریه می کند

ازداغ موی سوخته ی پشت در،هنوز

گیسوی بی حنای شما گریه می کند

 شاعر: وحيد قاسمي


تعداد بازديد : 83
چهارشنبه 25 تیر 1393 ساعت: 10:23
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف